نقش انتظار در سیر تاریخ
نویسنده: عباسعلی اختری، ۱۳۱۸
ناشر: موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل البیت (علیهم السلام)
فهرست مطالب
یادداشت ناشر..................۶
دورنمای تاریخ..................۷
سلول اصلی تاریخ..................۸
رابطه تاریخ وانتظار..................۱۱
تولد استعمار..................۱۳
روشنفکر مظهر آگاهی به ارزش ها..................۱۴
عوامل یأس..................۱۷
مهمترین عامل یأس..................۱۸
دو عنصر تاریخ..................۱۸
درمان یأس وپرورش روح امید..................۲۰
نقش دعا در پرورش روح امید..................۲۱
برترین هدف ها..................۲۱
آرمانها را چگونه عملی سازیم؟..................۲۵
آرمان مقدس..................۲۹
غیبت وانتظار در امت های گذشته..................۳۰
سازندگی انتظار وامیدواری..................۳۱
فرمان آماده باش..................۳۲
انتظار بنیادگر..................۳۳
مبارزات زنجیری..................۳۵
مسیر خود را انتخاب کنیم..................۳۶
لزوم بصیرت..................۳۷
در قرآن معرفی شده اند..................۳۸
خود را دریابیم..................۳۹
وقت قیام مهدی معین نیست..................۴۰
دوگونگی علائم..................۴۰
اساسی ترین شرط انقلاب جهانی..................۴۱
باران..................۴۳
آفتاب..................۴۴
جلوه های بزرگ رحمت ورأفت خدا..................۴۵
قابلیت وانقلاب..................۴۵
خورشید وجود مهدی کی طلوع خواهد کرد؟..................۴۶
خواننده عزیز..................۴۷
آیا ما منتظریم؟..................۴۹
آنجا که مرگ آسان می شود..................۵۰
تا حق گرایان امتیاز یابند..................۵۲
غیبت وحضور یکسان می شود..................۵۳
خصوصیات یاران مهدی..................۵۴
قدرتهای فوق العاده..................۵۶
آیا شما، از آن جوانها هستید؟..................۵۷
نیایش..................۵۸
یادداشت ناشر
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنی
﴿فانتظروا انی معکم من المنتظرین﴾ (یونس / ۱۰۲)
افضل العباده انتظار الفرج (منتخب الاثر / ۴۹۹)
منزلت انتظار در اعتقادات اسلامی ونقش سازنده آن، از اهمیتی چنان برخوردار است که پیامبر اکرم وائمه اطهار - سلام الله علیهم اجمعین - آن را برترین عبادات ونیکوترین اعمال دانسته اند. (ر. ک، منتخب الاثر، ف ۱۰، ب ۲) از سویی دیگر، برای اشاعه چنین معانی عالی قدر، بایسته است که در حالی که منزلت رفیع آن ترسیم می شود، نقش سازنده وتاثیرات آن در عمل نیز نمایانده گردد، تا هر که را گوش شنوا وچشمی بینا است، عبرت باشد.
وبا توجه به اینکه قرآن را به فرموده معصومین - سلام الله علیهم اجمعین - ظاهری است، وظاهرش را باطنی، وباطنش را باطنی، تا هفتاد بطن، یعنی مصادیق ومعانی آن را، اگر بروی وبکاوی (البته به درست) نه در سطح ونه در عمق نهایتی برای آن نمی یابی، پس می توان به مفاهیم قرانی از دیدگاه های مختلف نگریست وهر دم نظری نو برای نگریستن در آن یافت وساحت جدیدی برای زیستن ورشد کردن سراغ گرفت، والبته چنین حرکتی دقیقا در جهت نمایاندن نقش سازنده آن مفاهیم ومعانی می باشد.
وکتاب حاضر تلاشی است در این جهت، وگامی است در این مسیر.
امید آن که صاحبان نظر وطالبان دیانت را مورد قبول افتد.
موسسه الامام المهدی (عجل الله فرجه)
ذی قعده الحرام ۱۴۰۱ - شهریور ۱۳۶۰
↑صفحه ۶↑
آرمان وامید هر ملت وجمعیتی، دورنمای آینده، ونمایانگر تاریخ آینده آنان است. از آرمانهای هر جامعه وملتی، تا حدودی می توان آینده شان را پیش بینی کرد، وانجام وسرنوشت هر فرد وجامعه ای، غالبا تجسم وتبلور آرمان ها وامیدهای آنها است که به اراده طبیعی (یا ساختگی) آنان به تدریج جامه عمل پوشیده است. علی (علیه السلام) فرمود: ارجاف العامه بالشیء دلیل علی مقدمات کونه: غور وتوجه زیاد مردم به چیزی، نشانه پیدایش زمینه برای به وجود آمدن آن چیز است. (محمد تقی فلسفی / جوان / ۸۴:۲)
↑صفحه ۷↑
ونیز فرمود: خوض الناس فی شیء مقدمه الکائن: توجه شدید مردم به مطلبی، وتمرکز افکار آنان در آن مطلب، مقدمه وجود یافتن آن است. (جوان / ۸۴:۲).
یک جمع بیدار وهشیار، آنچه را که آرمان ومورد آرزوی اوست، می خواهد، وآنچه را می خواهد، با اراده پی گیری می کند ودر اثر پیشتکار به آن می رسد. چرا که توانستن همان خواستن است. پس آرمان ها، خواسته ها است. وخواسته ها با اراده انسانها تحقق می یابد. هر وقت انسان ها بخواهند، می توانند مسیر تاریخ را تغییر دهند. اراده اجتماع مظهر بزرگترین نیرو وبه وجود آورنده عظیم ترین قدرت است. مردم یک جامعه وقتی چیزی را بخواهند وبه حرکت آیند، سرانجام به آن می رسند وبه خواسته خویش، جامه عمل می پوشانند.
سلول اصلی تاریخ
اصولا آرمان وامید، عنصر اصلی حیات وزندگی وسلول پدید آورنده تاریخ است. بدون سرمایه امید، اثری از حیات نبوده وبالاخره تاریخی وجود نخواهد داشت. هر گونه حرکت وکوششی به دنبال انتظار رسیدن به هدف وآرمانی انجام می گیرد.
هر فرد یا جمعیتی، اگر به امید وانتظار رسیدن به یک مقصد عالی (ولو در نظر خود) نباشد، قدمی برنداشته، کوششی نخواهد کرد.
باغبانی که زحمات سال ها درختکاری را متحمل می شود، بدان جهت است که امید دارد، روزی از ثمره آن بهره مند شود دانش پژوهی که سال ها زحمت تحصیل را بر خود هموار می کند، به
↑صفحه ۸↑
امید آن است که روزی دانشمندی گردد.
مادری که سال ها راحتی خود را فدای فرزند می کند، بدان امید است که روزی چشمش به او روشن گردد. وخلاصه هر زحمتی به امید رسیدن به نتیجه ای تحمل می گردد.
رسول اکرم - صلی الله علیه وآله - فرمود: لولا الامل ما رضعت والده ولدا ولا غرس غارس شجرا. اگر امید وآرزو نبود، مادری فرزندی را شیر نمی داد، وباغبانی درختی را نمی کاشت. روی این اصل، می توان دریافت که: مردم مایوس (فاقد روح امید) قبل از مرگ مرده اند، زیرا هیچ تحرکی نخواهند داشت. علی (علیه السلام) فرمود: آنچه قبل از مرگ انسان را می کشد، یاس است. تمام خودکشی ها وسکته های معلول شکست ها، محصول ناامیدی است، واز آنجا سرچشمه می گیرد که فرد خود را در بن بست یافته، روح امید - امید نجات، امید پیروزی بر مشکلات - در او مرده است.
در روایات خاندان پیامبر - (علیهم السلام) - اثر طبیعی یک دسته از گناهان این مطلب شمرده شده که: امید را قطع می کند (الذنوب التی تقطع الرجاء). در ادامه حرکت تکاملی، یعنی حرکت به سوی خدا، که از طریق بندگی الله انجام می گیرد، پیشتازان حرکت، هرگز یاس را روا نداشته اند. ودر مسیر حرکت الی الله، یاس از روح الله وناامیدی از رحمت رب گناه کبیره است: (انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون...) یوسف / ۸۷. (ومن یقنط من رحمه ربه الا الضالون) الحجر / ۵۶.
↑صفحه ۹↑
واین از آنجا است که فرد مایوس از رحمت حق یکسره از حرکت باز ایستاده، وخود را لایق حرکت در این مسیر نمی بیند، وقهرا همه قوا ونیرویش از مسیر کمال وپیشرفت به سوی حق تعالی منحرف شده ودر جهت خلاف حق مصرف گردد. ونتیجه این، جز زوال وضلالت ونقصان وتنزل از مرحله انسانی به مرحله حیوانی نخواهد بود.
به همین جهت است که اسلام دستور می دهد: هر کس در هر وضعی از گناه وآلودگی باشد، نباید از تلاش وحرکت به سوی حق مایوس باشد ونباید تصور کند که دیگر نمی شود به حق تقرب جوید. بنابر این آنچه مهم است، شناسایی عوامل یاس وشناخت انگیزه های امید در انسان می باشد. آری، باید آرمان وامید ایجاد نمود وانتظاری برای رسیدن به آن آرمان فراهم ساخت.
↑صفحه ۱۰↑
انتظار خمیره اصلی هر دوران از تاریخ است. هر تاریخی انتظار وتحقق انتظاری بیش نیست. یعنی تاریخ چیزی نیست بجز انتظار وعمل برای تبدیل چیزی به چیزی، تبدل نظامی به نظامی، فرهنگی به فرهنگی، نوع زیستنی به نوع زیستنی، تبدیل سرنوشتی به سرنوشتی. آری، تاریخ حاصل گرد هم آمدن وپیوستن یک آرمان است با انتظار تحقق آن آرمان، وفراهم کردن ابزار تحقق آن. وبه عبارت دیگر: تاریخ برابر است با: موضوع انتظار، به اضافه خود انتظار وعوامل وقوع آن موضوع منتظر.
چرا که هر نوع انتظار، بدون تردید،
↑صفحه ۱۱↑
مبتنی بر قواعد وقوانینی است که بر اساس یک سلسله وقایع علت ومعلولی عمل می کند.
به عنوان مثال ونمونه: انتظار برای بودن وماندن، از تحصیل وفراهم کردن وسایل بودن جدا نتواند بود، ویاس از بودن، برابر است با نیافتن عوامل ووسایل بودن.
وعوامل بودن وماندن همان انتظار ماندن است، وایمان وشعور برای شناخت ماندن، ووسیله وابزاری که ماندن را از قوه به فعلیت برساند. وفقدان این سه عامل نبودن ونماندن را نتیجه می دهد.
جهان کنونی در حال انتظاری بزرگ است، انتظار بیداری عمومی، انتظار سرکشی پی گیر در مقابل طاغوتیان، انتظار مرگ یک تاریخ وتولد تاریخی نوین، که نطفه آن منعقد گردیده ودر حال رشد است. ودر این میان: اگر من از هر نوع مایه اصلی انتظار - موضوع انتظار - خالی باشم، در این صورت من تنها در جهانی زندگی می کنم که ابزار ووسایل تحقق انتظار دیگران را تشکیل می دهد، وبنابر این من خود از حالت یک انسان دارای انتظار، به وسیله تحققی تبدیل می شوم وبه صورت ابزار در می آیم.
باید بدانم - ومی دانم - که هیچ وسیله ای بدون آن که برای تحقق انتظاری به کار گرفته شود، وجود ندارد ونیست. در چنین حالتی من نیز که فاقد هر مایه انتظاری هستم. نیستی ام در این است که تاریخ ندارم، یعنی منتظر نیستم، بلکه ابزارم. در چنین حالتی، من نه منتظرم ونه برای خود وسیله تحققی. حالا جای من در تاریخ (نه تاریخ من) بسته به این است که:
↑صفحه ۱۲↑
دیگری که منتظر است با من وسیله چگونه معامله کند. واین بسته به این است که: جهان خارج ودیگری تا چه حد مرا از توجه به انتظارم منصرف کرده باشد.
در این مرحله است که می توان به مساله ایمان وارزش های فرهنگی به عنوان جوهره انتظار توجه کرد. محرک تحقق یک انتظار، عبارت است از بیداری یا آگاهی، یا استشعار. ویا به عبارت روشن تر، ایمان به اصالت آن ارزش ها. زمانی که در یک قطعه ای از زمان من منتظر به اصالت ارزش های محتوای انتظار، استشعار وایمان داشتم، به ناچار، در جهان بیرون از خود، در تکاپوی یافتن وسائل تحقق آن بر می آیم ودر همین لحظه است که خود، تاریخ خود را ساخته ام.
تولد استعمار
وقتی که من ارزش هایم را نیافته ام، زمانی که من دارای مایه انتظار هستم، ولی ارزش های آن را نمی شناسم، یعنی نسبت به آنها بیداری وبالاخره ایمان ندارم، رابطه دیگری - که منتظر است - با من چگونه است. بررسی رفتاری که در یک هزار وچند سال، غرب با شرق داشته است، نشان دهنده نوع این رابطه است.
هر چه دیگری به عنوان یک من منتظر چشم های باطنم را از دیدن ارزش های انتظارم، وارزش های فرهنگی ام، کور کند، به همان نسبت ایمانم را از میل وتوجه به این جوهره اصلی انتظارم منصرف می کند. وبه همان نسبت از من به عنوان وسیله ای برای تحقق انتظارهای خود سود می جوید.
↑صفحه ۱۳↑
در همین جا است که استعمار متولد می شود. پس استعمار حاصل ابطال ارزش های من از یک سوی، وتحقق انتظار دیگری از سوی دیگر، می باشد.
روشنفکر مظهر آگاهی به ارزش ها
در مواجهه با چنین حقیقت تلخی، ما در این گوشه عالم، شاهد مرگ وتحقق یک انتظاریم. شاهد مرگ یک تاریخ وتولد تاریخی دیگریم. روشنفکر در هر دوره وزمان، کسی است که چنین مرگ وتولدی را درک کند. روشنفکر هر زمانی وجهه مشخصه اش آن است که به حرکت تاریخ وسیر اصیل جامعه، با منطقی پویا آگاه است.
روشنفکر در جریان همیشه مرگ ومیر ارزش ها، محتوای مرده یک آرمان را تشخیص می دهد وارزش های اصیل وذاتی یک فرهنگ را باز می شناسد. مذهب روشنفکری هر دوره ای مظهر آگاهی به جوهر انتظار وارزش های فرهنگی آن ورجوع دادن مردم جامعه به این ارزش ها وایجاد ایمان وآگاهی در آنها ونمایاندن راه برای بازیافت وسایل تحقق این ارزش ها است. فرهنگ غربی، یعنی جوهر ذاتی انتظار مردم اروپا، از لحاظ تاریخی عقیم مانده است وآنچه هست تلاشی برای نجات از این بی تاریخی است(۱).
با توجه به مطالب مزبور، برای ایجاد زمینه یک تحول بزرگ وتحقق یک تاریخ افتخار آمیز، ضرورت دارد که:
-----------------
(۱) در این بحث انتظار از کتاب علم تحولات برداشت هایی نموده ایم.
↑صفحه ۱۴↑
الف: عوامل یاس وخود ناشناسی را شناسایی ونابود کرد.
ب: عوامل سازنده آرمان ها وامیدها وانتظارها را بازیافت وبه تاریخ سازان ارائه نمود، وارزش ها را شناخته ودر وجود همگی احیاء نمود.
↑صفحه ۱۵↑
در این مقام، سه چیز را می توان به عنوان عوامل ایجاد یاس بررسی کرد:
۱ - بی هدفی: یکی از اموری که انسان را دچار خمود وسستی ویاس نموده واز تلاش وکوشش وحرکت باز می دارد، بی هدفی است. چرا که حرکت جهت می خواهد، وانسان بی هدف جهت ندارد.
۲ - عدم ایمان به هدف: ممکن است مردمی هدفی وخواسته ای هم داشته باشند ولی به آن حد به هدفشان ایمان نداشته باشند که حاضر باشند برای رسیدن به آن فداکاری واز خود گذشتگی کنند. یعنی ارزش آن را دریافت نکرده باشند.
↑صفحه ۱۷↑
۳ - عدم درک لیاقت وشایستگی خود: تنها هدف داشتن وبه هدف ایمان داشتن کافی نیست، چرا که ممکن است با بودن هر دو، انسان در اثر عواملی، خویشتن خویش را گم کرده، وبه خود ایمان نداشته باشد، وخود را لایق رسیدن به آن هدف نداند.
مهمترین عامل یأس
در مقام کنجکاوی وریشه یابی وعلت جویی، ممکن است عوامل جزئی بسیاری را بتوان در پیدایش روح یاس وناامیدی برشمرد. ولی مهمترین عامل پیدایش یاس، همانا خود ناشناسی وعدم عرفان قدر خود، می باشد. علت اصلی یاس ونومیدی، خود ناشناختن، وارزش واهمیت انسانی خود را فراموش کردن است.
علی (علیه السلام) فرمود: هلک امرو لم یعرف قدره کسی که قدر وارزش خود را نشناخته باشد، به هلاکت ونابودی افتاده است. نهج البلاغه / سخنان کوتاه / رقم ۱۴۰.
دو عنصر تاریخ
انسان اعجوبه ای است نیرومند ومختار که به کمک دو عامل که در اختیار اوست، می تواند به طور قطعی سرنوشت خود وجامعه خود را به هر شکل - عزتمندانه یا ذلت بار - تغییر دهد. این دو عامل که تاریخ را به وجود می آورند، وتاریخ را تغییر می دهند، عبارتند از:
۱ - اندیشه وفکر
۲ - عزم واراده
↑صفحه ۱۸↑
انسان عاقل، در تمام کرده های خود بدون استثناء، ابتدا می اندیشد وفکر می کند. بزرگترین کارها، چون انقلاب پیامبران الهی - تا کوچکترین کارها، چون نوشتن وخواندن این جملات (مثلا)، همه از اندیشه وتفکر منشا می گیرند. انسان پس از تفکر وبینش، وپذیرش وگزینش یک نوع اندیشه مورد علاقه خود، تصمیم می گیرد واراده می کند وآن فکر را عملی می سازد. یعنی ریشه وتنه وشاخه تاریخ انسان را به ترتیب، اندیشه واراده وعمل او تشکیل می دهند.
پس انسان بعد از تفکر هر چه را بخواهد اراده می کند، وهر چه را اراده کند، انجام می دهد. آری همین انسان است که می تواند در مقابل تمام مشکلات مقاومت ورزد، تا همه جهان را مسخر خود گرداند. ولی آن هنگام که این عظمت واهمیت فراموش می شود، ودر اثر بریدن از خدا وچشم داشتن به غیر قدرت ورحمت او، انسان خود را گم می کند، آن گاه عفریت یاس به سراغ او می آید ولیاقت بی حد خود، وارزش فوق فرشتگی خویش را از یاد می برد: (نسوا الله فانسیهم انفسهم) حشر / ۱۹ خدا را از یاد بردند، خالق ومبدا رحمت وکمالات را از یاد بردند، پس خدا نیز خودشان را از یادشان برد وخویشتن خود را گم کردند.
آدمی وقتی خود را گم کرد، در مقابل مشکلات احساس ضعف وزبونی می کند، تسلیم یک یاغی، یا هر نیروی شیطانی می شود. وگاهی احساس ضعف وناتوانی به حدی می رسد که دست به خودکشی می زند.
وکدام جهالت بدتر از جهالت انسان به ارزش خویش است؟ امیرالمومنین علی - (علیه السلام) - فرمود: وکفی بالمرء جهلا ان لا یعرف قدره در جهالت ونادانی شخص همین بس که قدر خود را نداند.
↑صفحه ۱۹↑
امام سجاد (علیه السلام)، چند چیز را به عنوان عوامل پیدایش یاس بر می شمارند:
۱- قطع امید از رحمت خدا.
۲- اعتماد واطمینان به غیر خدا.
۳- تکذیب وعده های خدا - وسایل الشیعه ۵۲۰:۱۱.
پس وقتی انسان رحمت خدای خالق ونیروبخش وپشتوانه خود را از یاد می برد وبه موجودی چون خود روی می آورد، ووعده های خدا را، در اینکه عمل کردهای خاص - خوب یا بد - پی آمدهای خاص را خواهند داشت، تکذیب می کند ودروغ می پندارد، در بن بست ها دچار یاس می شود.
درمان یأس وپرورش روح امید
بعد از شناسایی عوامل یاس، طبق اصل تعرف الاشیاء باضدادها به خوبی عوامل سازنده وپرورنده روح امید را خواهیم شناخت. با توجه به آنچه در بخش قبل آمد، امید وکوشش وتحرک در جمعیتی وامتی، آن هنگام تحقق می یابد که:
۱ - هدف ها را به خوبی بشناسیم ومشخص نمائیم، تا ابهام هدف، موجب تحیر در انتخاب مسیر نگردد. چه آن که بسیاری از کسانی که در زندگی به جایی نمی رسند، کسانی هستند که نمی دانند هدفشان چیست.
۲- به هدف های مقدس وعالی ایمان داشته باشیم وبدانیم که ما باید مسیر تاریخ را در جهت منتهی شدن به آن هدف ها تغییر دهیم.
↑صفحه ۲۰↑
۳- قدرت فوق العاده بشری، واهمیت اتحاد واجتماع خود را - که دست خدا با آن دست - در نظر داشته باشیم وبدانیم که بشر لیاقت واستداد رسیدن به هر نوع کمال ومرتبه انسانی را دارا هست.
نقش دعا در پرورش روح امید
یکی از عالی ترین آثار دعا در پیشگاه خالق، همین است که با اتکاء به قدرت بی نهایت وارتباط با او، روح امید زنده می شود وانسان را در سخت ترین شرایط به تلاش وا می دارد، ودر همان حال که تمامی عوامل ظاهری را بی اثر یافته وهمه راههای عادی را مسدود می بیند، باز هم به امید گشایش راه، به نیروی ماوراء طبیعی، می خروشد، ودر ادامه مسیر خود، می کوشد.
برترین هدف ها
علاقمندان به انقلاب جهانی، که معتقدند باید به دست حضرت مهدی (علیه السلام)، جامه عمل پوشد، باید که هدف های آن قیام را شناخته ودر جهت وصول به آنها بکوشند. گوشه ای از آن اهداف عالی عبارتند از:
۱ - گسترش عدالت در سراسر گیتی.
۲ - محو وانهدام هر گونه ظلم وستم کشی.
۳ - رهنمایی انسان ها به سوی عالی ترین مراتب کمال انسانی.
۴ - رهبری وامامت بر همه انسان های جهان. آیا این اهداف ونظایر آن قابل وصول است؟ باید گفت: آری، اما بدان شرط که مسلمین، با ایمان کامل به هدف، وروحی
↑صفحه ۲۱↑
سرشار از امید (نه یاس) برای رسیدن به آن ها بکوشند، وزمینه واسباب تحقق آن اهداف الهی را فراهم نمایند.
بطور کلی، حرکت به سوی هدف - وتحرک برای رسیدن به هدف، وقتی امکان دارد که گروه جویای آن، هدف خود را قابل وصول، وخویشتن را برای رسیدن به آن هدف لایق بدانند، وخود را از رسیدن به آن عاجز نپندارند واز آن مایوس نباشند.
مسلمین باید عقده های حقارت وخود کم بینی را، که با سرمایه گذاری های گزاف استعمارگران در آنان به وجود آمده است، تبدیل به خودیابی وخودشناسی نمایند، که یکی از نمونه های ایمان به غیب، همین ایمان به نیروی مخفی وپوشیده اراده انسانها ونیروی نهفته در وجود آدمی است.
گر چه در ابتدای حرکت، هدف غیب وغایب واز نظر مسافت زمانی مقداری دور است، که در پیش روی حرکت دیده نمی شود وافراد آن را نمی بینند، ولی باید با چشم عقل وعلم آن را درک کرده وبه هدف خود ایمان داشته باشند. آن چنان ایمانی که هدف را از هر گونه آفت در امان داشته وبه هیچ وسیله از دنبال کردن آن منحرف نگردند.
از اینجا است که اولین صفت ونشانه متقین، ایمان به غیب شمرده شده: (الذین یومنون بالغیب) بقره / ۳ وجالب این است که این غیب، در روایات به قیام وانقلاب مصلح جهان حضرت صاحب الزمان (علیه السلام)، نیز تفسیر شده است وایمان به این قیام، یعنی ایمان به دوران رسیدن به هدف اصلی وگسترش برنامه های تکاملی، ورویت زندگی انسانی - به معنای واقعی - که همان تکامل وعدالت جهانی وهدف اسلام وقرآن می باشد.
آری، غیب گر چه بر موارد ومصادیق زیادی
↑صفحه ۲۲↑
تطبیق می شود، ولی باید دید غیب در مساله راهنمایی ورهجویی چه چیزی است. روشن است که بهترین نمونه غیب که در مساله بهره گیری از هدایت، ایمان به آن لازم است، همان هدف است.
پس کسانی از پرتو هدایت قرآن بهره گرفته، وبه سوی هدف آن پیش می روند، که به آن هدف ومقصد عالی - که فعلا غیب است - ایمان داشته باشند. امام صادق (علیه السلام)، در تفسیر جمله الذین یومنون بالغیب فرمود: کسی که ایمان داشته باشد به قیام قائم (علیه السلام) که آن حق وثابت وشدنی است: من امن بقیام القائم (علیه السلام) انه حق معانی الاخبار - به نقل المیزان / ۴۳:۱
↑صفحه ۲۳↑
قانون کلی علیت بر سراسر جهان هستی حاکم است. طبق این قانون در سراسر نظام آفرینش، هر پدیده ای، هر عملی، وهر طرز تفکری، فقط وفقط از طریق علل واسباب خاص خودش، جامه عمل می پوشد وشکل هستی به خود می گیرد.
برخی از این علل واسباب برای ما شناخته شده اند وبعضی را نمی شناسیم. قدرت ها، پیروزی ها، عزت ها، دانش ها، بینش ها، وضعف ها، شکست ها، ذلت ها، جهل ها، کوری ها، همه وهمه، علل واسبابی دارند که باید آنها را شناخت وبرای رسیدن به آرمان ها، از طریق آن اسباب عمل کرد:
↑صفحه ۲۵↑
موسی بن عمران، (علیه السلام)، بنی اسرائیل را با شیوه های خاصی، از مصر بیرون آورد واز رود نیل گذراند ودر مسیر خاک بیت المقدس رساند. آن گاه به آن جمعیت گفت: اکنون باید وارد سرزمین مقدس شوید، که خدا برایتان مقرر داشته، وعقب نشینی نکنید وگر نه مسیر عزتتان به خسران وذلت منقلب می گردد.
بنی اسرائیل در پاسخ گفتند: ای موسی به درستی وحقیقت می گوئیم که در این سرزمین جمعیتی قدرتمند وزورگو وستم پیشه هستند، وما هرگز وارد این سرزمین نخواهیم شد، تا آنان خارج نگردند، پس اگر آنها خارج شدند، ما وارد می شویم. در میان آنان دو نفر بودند که از نافرمانی از اوامر موسی ومعصیت او، هراس داشتند وخدا بر آنان انعام فرموده بود، آن دو نفر به جمعیت خطاب کردند که: علیه ستمگران وجباران سرزمین مقدس از در وارد شوید. پس هر گاه شما برای پیروزی از راهش وارد شدید، حتما پیروز خواهید بود، وبر خدا توکل دارید، اگر واقعا ایمان آورده اید. (برگرفته از مضامین آیات ۲۱ تا ۲۳ سوره مائده).
می بینیم که برای پیروزی هم راهی است که باید از همان راه عمل کرد. بر این مبنا عملی کردن خواسته ها وآرمان ها، که در واقع همان طرز تفکرها وهمان ریشه درونی است که می خواهد جوانه بزند، باید از طریق علل واسباب آن انجام گیرد.
وچون عمل کرد انسان بدین شکل است که: ابتدا می اندیشد، سپس اراده می کند وسرانجام عملی می سازد، پس عمل کرد جامعه نیز به همین منوال است، ولذا برای عملی نمودن آرمان ها در جامعه: اولا، باید فکرها واندیشه ها را تغییر داد واصلاح کرد وبه باور انسان آورد که او هر چه بخواهد می تواند انجام دهد، وروحیه یاس را نابود کرد.
ثانیا، باید اراده ها را تقویت کرد، وعوامل ضعف اراده را از
↑صفحه ۲۶↑
بین برد. ثالثا، باید در مرحله عمل مقاومت نمود، وبا موانع درگیر شد تا مرتفع گردند وعمل صحیح انجام یابد.
همچنان که: مسلمانان قهرمان وجانباز ایران نیز برای پیاده کردن انقلاب اسلامی:
۱ - رهبران، طرز تفکرها را تغییر ودر جهت حکومت اسلامی پرورش دادند.
۲ - رهبری قاطع امام خمینی، اراده ها را جزم وقطعی ودر بر افکندن نظام طاغوت مصمم نمود.
۳ - پیروان قرآن، مردانه فرامین امام را عمل کردند وتاریخ را دگرگون، وسرنوشت را تغییر دادند.
↑صفحه ۲۷↑
انقلاب جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) نیز، همانند همه حوادث تاریخی ورویدادهای طبیعی واجتماعی و... به تدریج رخ می دهد، وفقط از طریق علل واسباب خود عملی می گردد، پس باید شرایط واسباب تحقق آن به حد کمال خود برسد تا به وجود بیاید.
صدر المتالهین می گوید: بعضی از ممکنات که ذاتا امکان هستی را واجد واز محالات نیستند، صرف ذات آنها کافی نیست، که نعمت وجود را دارا شود، بلکه باید یک سلسله اسباب وشرایط به آن ضمیمه شود، سپس بعد از ضمیمه شدن آن شرایط وعوامل آمادگی ساز،
↑صفحه ۲۹↑
استعداد پیدایش می یابد... وقتی به آن ممکن ذاتی، امکانات دیگر وشرایط متفاوت دیگری ضمیمه شد، پیوسته از حالتی به حالتی انتقال می یابد، تا آنجا که قوه قابله (مواد تاثیر پذیر به حد کمال می رسد، آن گاه قوه فاعله (علت فاعلی) تاثیر کرده واز اجتماع وپیوستن دو قوه، چیز تازه ای تولید شده ووجود می یابد (اسفار / ۲۳۱:۱، در امکان استعدادی).
غیبت وانتظار در امت های گذشته
غیبت وانتظار، یکی از سنن تکاملی است، که تاریخ برای بسیاری از امت های گذشته، نشان می دهد. همواره در بین انسان ها، نهضت هایی به منظور آزادی از قید واسارت طاغوت ها صورت می گرفته واین نهضت ها، توسط فرستادگان الهی، رهبری می شده است.
اما توده مردم، آن طور که می بایست، از رهبر نهضت قدردانی وطرفداری نمی کردند وقابلیت دریافت این نعمت بزرگ را از خود نشان نمی دادند، ودر نتیجه رهبر، برای مدتی از میان مردم غایب می شد. خواجه نصیر طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد می گوید: وجوده لطف وتصرفه لطف آخر وعدمه منا.
یعنی وجود امام وتصرف او در امور، طبق قاعده لطف مسلم است وعدم (حضور یا تصرف) او، از ناحیه ما پدید آمده است. در طول مدت غیبت، مردم در اثر لمس کردن آثار شوم اسارت وطاغوت پرستی، بیدار می شدند، ووقتی به خود می آمدند واز روش عصیان وگناه ونافرمانی رهبر، بازگشت وتوبه می کردند، رهبر به فرمان الهی، در میان آنان آشکار شده، حق جویان را در طی مراحل نهضت، رهبری می نمود. این حقیقت را در تاریخ نهضت ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی و... مشاهده
↑صفحه ۳۰↑
می کنیم. (کمال الدین / باب اول تا هفتم).
سازندگی انتظار وامیدواری
در حقیقت، زمان غیبت عبارت است از: دورانی که باید قوه ها واستعدادهای مردم به تدریج به مرحله فعلیت (مرحله بهره برداری) برسد وقابلیت برای بهره گیری از یک رهبر الهی را دارا شوند.
ممکن است در شرایطی - که می توانند توسط تبلیغات وتعلیمات وراهنمایی های صحیح به وجود بیایند - استعدادها وقابلیت ها، زودتر پرورش یابند وشرایط ظهور وانقلاب مهدی (علیه السلام)، فراهم گردد. وممکن است در اثر تخدیرهای فکری وآلودگی ها وسرگرمی ها به زرق وبرق دنیا ودور افتادن از درک لذت عدالت وحق ونیزب برخورد با موانع، استعدادها وقابلیت ها خفته بماند ودیرتر بیدار شود.
به همین میزان، زمان ظهور رهبر زود یا دیر خواهد شد. پس روشن است که تا ما عوض نشویم وقابلیت وزمینه ظهور آن حضرت را فراهم نکنیم، ظهور امکان ندارد. تا وقتی بشریت قابلیت نیابد، ولا اقل یک جمعیت ده هزار نفری براستی خواهان گسترش عدل وداد نباشند، وروح حق پذیری یافت نشود، چنین انقلابی نخواهد شد.
در تحولات اجتماعی یک شرط اساسی کلی وطبیعی مطرح است که قرآن به آن گویا است: خداوند هرگز وضع ملتی را تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند (رعد / ۱۱). وبه همین جهت است که در بعضی روایات آمده که در
↑صفحه ۳۱↑
وقت این کار بداء راه دارد. یعنی مطابق ظواهری که انسان گمان دارد واقع نمی شود.
فرمان آماده باش
روی این اصل، دستورات زیادی از طرف پیشوایان معصوم در فضیلت انتظار به ما رسیده، وفرموده اند که دعا کنید وهمواره منتظر باشید وفرارسیدن روز گشایش را از خدا بخواهید. روی هم رفته منظور این است که خود را بسازید وآماده کنید که مقدمات ظهور فراهم گردد.
بدیهی است، مردمی که انتظار آمدن رهبر خود را دارند، می کوشند که شرایط را هر چه بهتر به نفع نهضت ومرام مورد انتظار آماده سازند، واین خود یکی از وظایف مهم وارزنده هر منتظر است. واز طرفی چون هدف شخصی نیست ومنافع فردی در کار نمی باشد، هرگز نباید از کارها وخدمات خود مایوس بود، بلکه هدف مکتب وعقیده باید تامین گردد. چنانکه فرموده اند: عقلای عالم سنگی را در جایی می گذراند که بعد از صد سال از آن استفاده شود.
ممکن است نسلی ریشه ای را فراهم کند ونسل دیگر تنه وساقه، ونسلی دیگر شاخه را، وبالاخره روزی این آرزوی جهانی جامه عمل پوشد.
پس به هر حال، هر کس به هر گونه شرایط را آماده گرداند، بهره ای در ایجاد شرایط ظهور وتحول کامل داشته است. لذا امام رضا (علیه السلام)، فرمود: انتظار الفرج من الفرج: انتظار فرج، خود روزنه فرج ونجات است. (غیبت طوسی / ۲۹۱).
↑صفحه ۳۲↑
انتظار بنیادگر
با توجه به لزوم سنخیت وهماهنگی بین علت ومعلول، هرگز اشاعه فساد وآلودگی، مقدمه ای برای اصلاح کامل نخواهد شد، بلکه اصلاحات جزئی وفردی وگروهی وایجاد آمادگی وساختن استعداد، برای پذیرش صلاح وحق، زمینه یک اصلاح جهانی می گردد. انتظار، وقتی فضیلت وارزش دارد، که نتیجه وثمره آن خودسازی وآمادگی باشد.
آمادگی برای شرکت در کادر اصلاح جهانی حضرت مهدی، عج الله تعالی فرجه الشریف. کسی که انتظار می کشد روز امتحان فرا رسد، درس می خواند وآموزش می بیند وخود را آماده می کند که بتواند از عهده امتحان بر آید. این آمادگی یکباره ایجاد نمی شود، چون خوی حق جویی وحق پذیری نیز باید به تدریج حاصل شود.
کسی که عمری به آلودگی وتجاوز وحق کشی وزیاده طلبی گذرانده، به یک باره پذیرفتن نظام عدالت کامل، برای او سنگین است، بلکه مانند چشمی است که در ظلمت شدید به سر برده وناگهان می خواهد در مقابل نوری قوی قرار گیرد.
نمونه های تاریخی شاهد گویای این مدعا است، کسانی که با زیاده طلبی ومزایای بی حساب دوران قبل از خلافت علی (علیه السلام) عادت کرده بودند، عدالت آن حضرت آن چنان بر آن ها سنگین آمد که یک باره از حق وعدل شانه تهی کردند وبا حضرتش به جنگ برخاستند.
بنابر این، آنکه انتظار پیروزی حق را دارد وخواهان عدالت
↑صفحه ۳۳↑
وحق است، باید از پله اول شروع کند وبه تدریج درجات کمال حق طلبی را طی کند وقبل از رسیدن روز انقلاب وامتحان، مسیر فکری اش را روشن گرداند وموضع خود را انتخاب کن. بلکه این روحیه را به نسل بعد هم منتقل نماید تا به دوران ظهور منتهی شود واز او هم اثری در ایجاد آن اصلاح جهانی بوده وسربازی به ارتش آن حضرت داده باشد.
نسل سالم وحق گرا کفه حق جوئی را در مقابل کفه باطل سنگین تر می کند: پیامبر گرامی (ص) فرمود: ازدواج کنید وبا تولید نسل سالم زمین را به گویند (لا اله الا الله) سنگین نمائید. (وسائل الشیعه). قطعا منظور پیامبر از تولید نسل سالم وگوینده لا اله الا الله، فردسازی وساختن آجر ساختمان جامعه اسلامی است. در ضمن علائم ظهور ودر مقدمه انقلاب حضرت مهدی (ع) آمده که: پرچمهائی از نواحی مختلف حرکت وجنگ هائی بین یاران حق وپیروان باطل درگیر می شود، وحتی دستور داده شده که به (گروه یمنی) بپیوندید. (بحار، ۲۳۲:۵۲ / رقم ۹۶) ودر آن جنگها گاهی حق وگاهی باطل پیروز می شود.
معلوم است که این پیروزیها وشکستها معلول علل وعوامل اخلاقی واجتماعی و... قبلی خود می باشد، به دنبال آن ویا همراه آن گیرودارها حضرت مهدی (ع) آشکار شده وسرانجام، مبارزه در راه حق را به کمال رسانده وبر باطل پیروز می شود وپرچم حکومت جهانی ودولت عالم گیر محمدی (ص) را در سراسر گیتی به اهتراز در می آورد.
↑صفحه ۳۴↑
مبارزات زنجیری
از آیات وروایات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پیروزی اهل حق منتهی می شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. (قیام وانقلاب مهدی)ع(/ ۶۴).
پیکار حق وباطل از اول خلقت بر پا بوده واز سنن تاریخ می باشد: ما آسمان وزمین وهستی میانه آن دو را بازیگرانه نیافریدیم... بلکه حقیقت اینست که ما به وسیله حق بر پیکر باطل می کوبیم تا آن را براندازد. (انبیاء / ۱۶- ۱۸).
از مجموع آیات وروایات به دست می آید که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق وباطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است (قیام وانقلاب مهدی (ع)/ ۶۴).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خاندان ما با خاندان ابوسفیان درباره خدا باهم کشمکش داریم: ما می گوئیم خدا راست گفته وآنان می گویند خدا دروغ گفته، ابوسفیان با پیغمبر (ص) ومعاویه با علی بن ابی طالب ویزید با حسین بن علی (ع) به نزاع وجنگ برخاستند وسفیانی هم با قائم ما می جنگد (بحار ۱۹۰:۵۲، رقم ۱۸، از معانی الاخبار).
البته خاندان ابوسفیان خصوصیت ندارند، طبق مضمون آیه سابق هر کس در مقابل مکتب الهی وانبیاء واوصیاء وخلاصه در مقابل حق، قد علم کند، باطل است وشاید حضرت تقیه فرموده که حلقه های مبارزه بعد از امام حسین ویزید را بیان نفرموده که این حلقه ها بعد از آن حضرت چگونه ودر زمان خود امام صادق
↑صفحه ۳۵↑
علیه السلام چگونه وبعد از حضرتش به چه شکلی به امام زمان (علیه السلام) وسفیانی منتهی می شود.
از بعضی روایات استفاده می شود که حضرت مهدی (ع) در بین مردم ودر گیرودارها شرکت دارد، گر چه مردم او را نمی شناسند، چنانکه حضرت یوسف در بین جمعیت بود وبرادران او را نشناختند (بحار، ۱۵۴:۵۲، رقم ۹). وحضرت موسی با مردم ودر همان شهر رفت وآمد می کرد وتا خود را معرفی نکرده بود او را نمی شناختند. (کمال الدین / ۱۴۶ / رقم ۱۲). موسی مشغول تبلیغ وزمینه سازی برای قیام بود ومردم نمی دانستند.
وروشهای مختلفی که انبیاء در تبلیغ ومبارزه با باطل داشته اند، حضرت هم دارد واز این جهت گرفتاریهائی هم بمانند آنان خواهد داشت.
ابوبصیر گفت: شنیدم که امام باقر (علیه السلام) فرمود: در صاحب الامر چهار سنت از سنتها وگرفتاری های چهار نفر از انبیاء یافت می شود: سنتی از موسی وسنتی از عیسی وسنتی از یوسف وسنتی از حضرت محمد (ص). اما از موسی در ترس ومنتظر گرفتاری یا فرصت نجات بودن، واما از یوسف حبس شدن واما از عیسی اینکه گویند او مرده وحال آنکه نمرده است. واما از محمد (ص) قیام کردن با شمشیر واسلحه در مقابل باطل (کمال الدین ص ۳۲۶ حدیث ۷)
مسیر خود را انتخاب کنیم
همچنان که اشاره شد ولی فعلا توضیح داده نمی شود، قیام وانقلاب مهدی (ع) شکل تکامل یافته ای از انقلابات پیوسته در راه حق وعدالت است.
↑صفحه ۳۶↑
قبل از آن حضرت، نهضت های مختلفی روی می دهد که پاره ای بمنظور زنده کردن مرام حق است مانند: انقلاب خراسانی - حسنی - یمنی - و... وعده ای طاغوتی وطرفدار مرام ظالمانه وضد انسانی است مانند: قیام کافری از قزوین - سفیانی - و... این مطلب که سرانجام مسیر هر فرد کجا خواهد بود؟ ودر هنگام بروز انقلاب جزو چه گروهی خواهد بود؟ بستگی دارد به مسیر وراهی که فعلا انتخاب کرده وطی می کند. زیرا سالی که نکوست ویا زشت است، از بهارش پیداست.
کسی که می خواهد قدم در راهی بگذارد، اول باید بداند وبفهمد که این راه بکجا منتهی می شود؟ واگر مقصد خاصی دارد باید از اول در انتخاب مسیر کوشش کند که آیا این راه او را به آن مقصد می رساند یا ضد آن.
هر راهی رهرو را به سر منزل مخصوص می رساند، کعبه مقصود راهی دارد، ووصل طاغوت راهی. پس قبل از شروع حرکت باید در انتخاب مسیر دقت شود، زیرا اندکی کوته اندیشی چه بسا موجب می شود که همه نیروها به هدر رود ویا در مسیر مخالف حق، از آن بهره گیری شود.
لزوم بصیرت
از این رهگذر است که بصیرت به عمل ارزش می دهد: امام صادق (علیه السلام) فرمود: العامل علی غیره بصیره کالسائر علی غیر الطریق لا یزیده سرعه السیر الا بعدا. کسی که بدون بینش صحیح عملی را انجام می دهد همانند رهروی است که در مسیر مخالف مقصد در حرکت است ودر نتیجه سرعت در کار
↑صفحه ۳۷↑
وحرکت سریع برای او فقط یک اثر دارد: دور شدن از هدف.
اصول کافی، ۴۳/۱ / رقم ۱ آنان که در مسیر حق در تکاپو هستند ومی کوشند که چرخ اجتماع را بسوی تکامل در حرکت آورند، وخلاصه آنان که جزء کادر انقلاب حضرت مهدی (ع) می باشند، دارای اوصاف گزیده وخصوصیات چشم گیری هستند که در تاریکی های جهل وظلم انسان ها چون کرات فروزان می درخشند.
در قرآن معرفی شده اند
قرآن کریم اساسی ترین صفات این گروه را بیان می کند، آن صفاتی که ریشه همه فضائل وآزادگی وعزت است: این گروه کسانی هستند که:
۱ - خدا را دوست می دارند وخدا هم آن ها را دوست می دارد.
۲ - در مقابل افراد با ایمان خاضع ومتواضع وفروتن - ودر مقابل دشمن عزیز وبرتر وگردن فرازند وذلیل دشمن نمی شوند.
۳ - در راه خدا جهاد می کنند واز سرزنش وملامت احدی باکی ندارند. آری این مزیت های ویژه ای است که خداوند بهر ملتی که بخواهد (قابلیت داشته باشند) اعطا می کند(۲)... ویاران ومنتظران مهدی (ع) باید چنین باشند.
ولی آنان که سرانجام در نهضتهای باطل شرکت می کنند ودر
-----------------
(۲) مضمون آیه ۵۴ سوره مائده.
↑صفحه ۳۸↑
مقابل قیام عدالت گستری مهدی (ع) قدم مخالفت بر می دارند، از نظر صفات واخلاق در نقطه مقابل گروه فوق هستند:
۱ - خدا را دوست نمی دارند وخدا هم آن ها را دوست نمی دارد.
۲ - در مقابل کفار ذلیل ودر مقابل برادران وهم نوعان مسلمان خود، سرکش وگردن کشند.
۳ - در راه خدا جهاد نمی کنند واز ملامت بیگانگان می هراسند، بلکه در راه طاغوت کوشش می کنند وجان می دهند. همه رذائل وآلودگی هائی که پاره ای از مردم اجتماع فعلی ما به آنها دچار هستند، نتیجه تقلید وپیروی کور کورانه از کفار است. این ها نتیجه ارتداد فکری واشتباه در انتخاب مسیر است، که بدنبال دوستی کفار پیدا شده است.
قرآن می گوید: از شما مسلمین، هر کس کفار را دوست بدارد، او ظالم ومانند آنان در مسیر باطل خواهد بود، زیرا خداوند مردم ستم پیشه را راهنمائی نمی کند. این گونه افراد، ایمان ندارند. اگر ایمان به خدا وپیامبر ودستورات خدا می داشتند، هرگز کفار را بدوستی انتخاب نمی کردند، ولی اکثر آن ها فاسق ومنحرف شده اند. مائده / ۵۱ و۸۱، با اقتباس از المیزان، ۴۳۱:۵.
خود را دریابیم
چه بسیار لازم وسزاوار است که ما مسیر خود را مطالعه کنیم، ووضع خود را از نظر بگذرانیم ودر سرانجام این راهی که می پیمائیم بیندیشیم.
در سر کاری که در آئی، نخست * * * رخنه بیرون شدنش کن درست
↑صفحه ۳۹↑
این آلودگی ها وانحرافات که در آیات قرآن اشاره شده وگروهی نگون بخت فعلا بانها مبتلا هستند، در روایات اوضاع آخر الزمان توضیح داده شده وپاره ای از گفته های ائمه معصومین (ع) به آن گویاست.
وقت قیام مهدی معین نیست
اصل قیام حضرت مهدی (ع) وپیروزی مرام حق در سراسر جهان قطعی ومسلم است چنانکه از آیات وروایات نیز استفاده می شود وفرموده اند که از میعاد است (بحار، / ۵۲ /، رقم ۱۳۸) وتخلف در آن نیست (ان الله لا یخلف المیعاد) (آل عمران / ۹، رعد / ۳۳) واین از اموری است که (بداء) در آن راه ندارد.
اما زمان قیام، به عللی که اشاره شد، بطور دقیق معین نشده وبلکه فرموده اند کذب الوقاتون هر کس وقتی برای آن تعیین کند دروغگوست (بحار، ۱۰۳:۵۲، رقم ۵ وغیر آن در باب ۲۱). ولی برای فرا رسیدن زمان ظهور حضرتش علائمی بیان فرموده ند که حدسا بتوان دوری ویا نزدیکی زمان قیام را تشخیص داد.
دوگونگی علائم
این علائم چنانکه دانشمندان بزرگ ما گفته اند واز روایات هم بدست می آید دو گونه است: (حتمی) و(غیر حتمی). شیخ مفید می گوید: پاره ای از این وقایع حتمی است که باید روی دهد وپاره ای غیر حتمی است ومشروط به شرائطی که خدا بهتر می داند چه خواهد شد. (ارشاد مفید / ۳۵۶).
یعنی ممکن است شرائط آن علائم تحقق یابد وممکن است
↑صفحه ۴۰↑
در اثر نبودن شرائط، آن علائم نباشد واین قسم غیر حتمی است. معلی بن خنیس گفت که: شنیدم حضرت صادق (ع) می فرمود: بعضی از وقایع (حتمی) است که باید روی دهد وبعضی از آن (غیر حتمی) است که ممکن است بعللی اتفاق نیفتند. (بحار / ۲۴۹:۵۲ / رقم ۱۳۱ به نقل از غیبت نعمانی).
علائم حتمی که مطالبی عجیب وخارق عادت می باشد غالبا در نزدیکی زمان ظهور آن حضرت وبعضی دیگر بعد از ظهور آن بزرگوار در مکه، اتفاق خواهد افتاد که وسیله اطلاع جهانیان از ظهور آن حضرت گردد، (مانند صدای آسمانی). وپاره ای تا زمان ظهور کامل وآشکار شدن حکومت آن حضرت به تدریج واقع می شود. (کاشف الاسرار طالقانی، چاپ قدیم / ۶۶) چنانکه از روایات این باب استفاده می گردد.
اما علائم (غیر حتمی) که از نظر تعداد زیاد است بسیاری از آن ها واقع شده وما می بینیم وآنچه واقع نشده ممکن است اصلا واقع نشود وحضرت (انشاء الله) بزودی ظهور فرماید، چه این که معنای (غیر حتمی) همین است. وشاید بهمین جهت است که در بعضی از روایات آمده: خداوند هر گاه بخواهد، کار حضرت مهدی (ع) را در یک شب به اصلاح آورده وپیشاهنگ ظهور را فراهم می فرماید (بحار / ۲۸۰:۵۲ / رقم ۷).
ولی بدیهی است که خواست خدا بستگی به قابلیت انسانها دارد وباید تحولی در افکار واستعدادها به وجود آید تا زمینه فراهم گردد.
اساسی ترین شرط انقلاب جهانی
یکی از قوانین نامتغیر وسنن حاکم بر جهان هستی، رابطه
↑صفحه ۴۱↑
شماره صفحه: تاثیر فاعل با قابل (پذیرنده) است. طبق این قانون، هر فاعلی به مقداری می تواند عمل کند که ماده پذیرای فعل، ظرفیت وقابلیت داشته باشد.
یک استاد ومعلم دانشمند وماهر، تا حدی می تواند به شاگرد ومتعلم سواد وعلم بیاموزد که او قابلیت وظرفیت داشته باشد. معلم در جلسه درس، در مقابل همه شاگردان یکنواخت تدریس می کند، ولی هر شاگردی به مقدار ظرفیت خودش دریافت می کند ومی یابد. تفاوت در تعلیم نیست، بلکه تفاوت در ظرفیت ها وقابلیت ها است.
یک مهندس ماهر وهنرمند، تا آنجا می تواند آثار علمی وهنری خودش را پیاده کند که مواد قابل داشته باشد. مثلا طلای خالص ویا گل خالص، قابلیت پذیرش اثر وفعل های مهندس ساختمان را ندارد.
این قانون آن چنان کلی وعمومی است که در سراسر نظام خلقت وآفرینش استثناء ندارد. در اصطلاح فلاسفه، قوه عبارت اس از صفت تاثیر در غیر (موثر بودن)، وفعل عبارت است از انفعال (متاثر شدن) واثر پذیری آن غیر از ناحیه آن موثر.
وچه بسا از قوه به فاعل واز فعل به قابل تعبیر می شود. ومی گویند: شیء واحد، هم فاعل وهم قابل نمی شود، وتقابل بین قوه وفعلیه از ضروریات واضحه است. (اسفار / ۵:۳).
از مطالب مسلم وحتمی از نظر علمی اینست که: هر عملی از هر فاعلی بخواهد صادر شود، منوط به بودن قابلیت است. باید مورد ومحل صدور عمل، قابلیت پذیرش عمل فاعل را داشته باشد.
اگر مهندسی در رشته خودش به آخرین مرحله مهارت هم رسیده باشد، بدون داشتن مواد لازم نمی تواند یک آپارتمان مجهز را تحویل دهد،
↑صفحه ۴۲↑
واین ناتوانی نه از جهت نقصان در فاعل است، بلکه از جهت نبود قابلیت است.
لذا گفته اند: شرایط فاعل وقابل باید هر دو تمام باشد، تا اثر وفعل ظاهر گردد: ان القوه الفاعلیه المحدوده اذا لاقت القوه الانفعالیه المحدوده وجب صدور الفعل منها. (اسفار / ۱۰:۳).
طبق این قاعده وقانون، بهره گیری از فیض عام پروردگار، واستفاده از رحمت واسعه حق، بستگی دارد به مقدار قابلیت ولیاقت هر فرد. واین یک اشتباه وغلط بزرگ است که کسی بگوید: خداوند لطفش ورحمتش را از من دریغ نموده است.
این قانون کلی وسنت لا یتغیر در جهان طبیعت، دو نما ودو نمونه بسیار واضح وآموزنده دارد:
باران
یکی از جلوه های رحمت خدای متعال باران است. باران در منطقه ای فراگیر وبر همه جا وبر همه پستی ها وبلندی ها وگلزارها وشوره زارها، یکنواخت می بارد.
ولی هر نهری وشطی وهر وادی وهر گودی به مقدار ظرفیت ولیاقت خود آب می گیرد. کاسه به قدر خود ودریا به اندازه ظرفیت خود آب می گیرند.
در گودی آب جمع می شود ولی در بالای قله اصلا آب نمی ماند. این تفاوتها از ناحیه باریدن نیست، بلکه از جهت ظرفیت ها وقابلیت ها است:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست * * * در باغ لاله روید ودر شوره زار خس
در مثنوی گوید:
هر دو گون زنبور خوردند از محل * * * لیک شد ز آن نیش ز این دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند وآب * * * زین یکی سرگین شد وز آن مشک ناب
↑صفحه ۴۳↑
هر دونی خوردند از یک آبخور * * * این یکی خالی وآن پر از شکر
صد هزاران این چنین اشباه بین * * * فرقشان هفتاد ساله راه بین
این خورد گردد پلیدی ز وجدا * * * وآن خورد گردد همه نور خدا
این خورد زاید همه بخل وحسد * * * وآن خورد زاید همه نور احد
این زمین پاک وآن شوره است بد * * * این فرشته پاک وآن دیواست ودد
دفتر اول، حکایت مرد بقال وطوطی
قرآن در مقام بازگویی این حقیقت چنین می فرماید: خداوند آب را از آسمان نازل می فرماید، وسپس در هر وادی ودشت ورودخانه به قدر ظرفیت خودش، آب جریان می یابد: انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها (الرعد /۱۷).
آفتاب
آفتاب که روشنی بخش هستی وعامل رشد وحرکت همه چیز است، بی دری وبدون تفاوت نهادن، بر همه جا وهمه چیز می تابد ویکسان نیز می تابد، ولی ذغال اصلا نور نمی گیرد. یک سنگ سیاه شفاف اندکی منور می گردد.
سنگ سفید وجسم سفید بیشتر نور می گیرد. شیشه به خوبی نور می گیرد واز خود نیز به دیگری منتقل می کند. آینه بهتر وکاملتر می گیرد ومنعکس می کند. این تفاوت ها در تابش خورشید نیست.
بلکه تفاوت در استعدادها وقابلیت ها است. تا آئینه روح ودل پاک وشفاف نگردد، جلوه گاه نور خالق نمی شود. تا موسی بن عمران، چهل روز در چهارچوب اطاعت خدا، روح را صیقل ندهد، مخاطب کلام حق وکلیم الله نمی گردد.
وتا محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله) چهل روز روزه ندارد ودر پایان از غذای بهشتی تغذیه نکند، مستحق هدیه انا اعطیناک الکوثر، یا
↑صفحه ۴۴↑
دختری چون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نمی شود.
وتا ابراهیم خلیل (علیه السلام)، از مراحل ابتلای به کلمات وفرامین، سرفراز عبور نکند، قابلیت پذیرش مقام امامت را نخواهد داشت. وخلاصه:
عاشقی را قابلیت لازم است * * * طالب حق را حقیقت لازم است
جلوه های بزرگ رحمت ورأفت خدا
وجود مقدس انبیاء واولیاء (علیهم السلام) وجانشینان آنها یعنی علمای ربانی وتاریخ سازان نیز از مهمترین جلوه های رحمت ورافت خداوند هستند(۳).
این مردان بزرگ همانند باران بر همگان وهمه مناطق می بارند وعامل حیات می بخشند، مانند خورشید بر همه جا می تابند ونور افشانی می کنند وراه را بر همه روشن ساخته، تاریکی های جهل وظلم را از مردم می زدایند. اما مقدار بهره گیری از این خدا نمایان وجلوه های رافت خدای رحمان، بستگی دارد به میزان قابلیت.
یکی چون بوجهل در کنار پیغمبر ولی بی لیاقت است، ودیگری چون سلمان از فارس حرکت می کند وبه مقام والای السلمان منا می رسد(۴).
قابلیت وانقلاب
در حدود سال ۱۳۴۱، رهبر انقلاب رهنمودهای حیات بخش
-----------------
(۳) در آیه ۲۰۷ سوره بقره: (ومن الناس من یشری...) به این مطلب اشاره شده است.
(۴) پیامبر اکرم (ص) فرمود: السلمان منا اهل البیت سلمان از ما اهل بیت است.
↑صفحه ۴۵↑
وعزت آفرین را شروع نمود ولی جز عده معدودی قابلیت وظرفیت دریافت این نعمت بزرگ خدا را نداشتند وزمینه نور پذیری از این خورشید علم وعمل وتقوی فراهم نبود. بطوری که دشمن توانست در اثر عدم شناخت اقشار مختلف، از فرصت استفاده کند واین رهبر را از نظرها غایب نموده، تبعید کند، واز دسترسی به روشنگری وی بازدارد.
ولی عاشقان حق وعلاقمندان به حقیقت، فعالیت های خود را برای فراهم ساختن زمینه وایجاد قابلیت پذیرش این نسیم رحمت الهی آغاز نمودند، سخن گفتند، کتاب نوشتند، هشدار دادند، بیدار ساختند، واستعدادها را پرورش دادند وشکوفایی بخشیدند، تا سرانجام در سال ۱۳۵۷، موضوع انتظار تحقق یافت وزمینه فراهم شد وهمگی گفتند:
بیا خمینی وطن انقلاب است * * * نقش مخالفین تو بر آب است
جان ما فدایت * * * همچو مصطفایت
الله الله * * * نصر من الله
این مردم نه تنها به زبان که در عمل منتظر بودن خود را اثبات وزمینه ظهور آن غایب، وبازگشت آن سفر کرده را فراهم نمودند.
خورشید وجود مهدی کی طلوع خواهد کرد؟
مساله غیبت حضرت مهدی (علیه السلام)، به همین منوال، معلول عدم قابلیت وعدم ظرفیت دریافت وپذیرش آن حضرت بوده است. در صفحات گذشته خواندیم که: غیبت او از ناحیه ما مطرح شده است یعنی چون او را نیافتند وقدرش نشناختند، دشمن توانست به فکر نابودی او باشد ودست قدرت حق، او را از نظرها
↑صفحه ۴۶↑
غایب داشت.
بنابر این زمینه آن ظهور وآمدن یوسف فاطمه (علیها السلام) را نیز مانند زمینه آمدن نایبش خمینی (ایده الله تعالی)، باید که مردم فراهم کنند.
وتا مردم جامعه، قابلیت ولیاقت پذیرش آن خورشید عالمتاب، وآن باران حیات بخش را نیابند، ظهور امکان نداشته وتحقق آن بر خلاف سنت الهی خواهد بود.
پس لازم است با نشر عقاید حقه وفراتر آوردن سطح درک وبینش اسلامی وشیعی جامعه، ودمیدن روح انتظار فرج مهدی (عج) در کالبد اجتماع، زمینه را برای ظهور وقیام حضرت بقیه الله (ع) فراهم نمود، واین بر عهده علاقمندان ومنتظران حقیقی آن حضرت است.
در صفحات آینده در ضمن روایتی از امام سجاد (سلام الله علیه) این درس را می آموزیم (ص ۸۴).
این امت یک روز خمینی را از دست داد. این امت یک روز با لیاقت خمینی را دریافت نمود.
این امت یک روز حضرت مهدی (علیه السلام) را از دست داد. این امت یک روز با کسب لیاقت می تواند او را دریافت کند.
خواننده عزیز
اگر شما هنگام ظهور آن حضرت را دریابید چه می کنید؟ آیا حاضرید به حضرت قائم (عج) وسپاهیانش ملحق شوید؟ آیا دلبستگی وعلاقه ای که شما را بازدارد ندارید؟ آیا در این دوران انقلاب، گذشت های کوچک تری را انجام
↑صفحه ۴۷↑
دادید؟ آیا می توانید به خود بشارت دهید که شما با هدف های آن حضرت همگام خواهید بود؟ آیا از ضایع شدن ریاست وعنوان وحقوق خود نمی هراسید؟ آیا تا حد جانبازی علاقمند به حقیقت ومرام آن حضرت هستید؟ آیا حاضرید فرمان آن حضرت را بر تمام منافع فردی واجتماعی خود ترجیح دهید؟ اینها شرائطی است که منتظران مهدی (علیه السلام) باید دارا باشند.
مردم شکم پرست وعیاش نمی توانند از خواستاران ظهور آن حضرت باشند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: چگونه مردمی بدون شرائط، خواستار تعجیل ظهور هستند؟ به خدا سوگند، لباس او خشن وغذای او نان جوی بی خورش است (مطابق گفتار ووضع جدش امیرالمومنین (علیه السلام)، که این غذای جانبازان وفداکاران است.
تن پروریدن ولباس های لطیف ورنگارنگ پوشیدن وشکم چرانی با غذاهای الوان از شان مردان با هدف بدور است) وفرمود: خروج مهدی (ع) جز این نیست که باید شمشیر کشید ودر سایه شمشیر کشته شد: عن ابی بصیر قال سمعت ابا عبد الله (علیه السلام) یقول: ما تستعجلون بخروج القائم، فوالله ما لباسه الا الغلیظ وما طعامه الا الشعیر الجشب وما هو الا السیف والموت تحت ظل السیف. (غیبت طوسی / ۲۹۲)
↑صفحه ۴۸↑
آیا ما منتظریم؟
منتظران مهدی (علیه السلام) افراد گزیده ای هستند که در کشاکش دهر چون کوه استقامت ورزیده ودر گرم وسرد روزگار تغییر مسیر نمی دهند.
ولذا یک فرد با ایمان در دوران غیبت امام زمان (ع) مطابق پنجاه نفر مومنین زمان پیغمبر (ص) ارزش دارد: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به اطرافیان فرمود: بعد از شما جمعیتی می آیند که ارزش یک نفر از آنها بمقدار ارزش پنجاه نفر از شماهاست! عرضه داشتند: یا رسول الله! ما با شما در جنگ بدر واحد وحنین... شرکت کردیم وقرآن درباره ما نازل شد!؟ فرمود: اگر مشکلات آنان بر عهده شما گذاشته می شد، مثل آنها استقامن نمی کردید. (بحار / ۱۳۰:۵۲).
بدیهی است که زیادی پاداش، دلیل بر سنگینی وظیفه واهمیت مسئولیت است، رسول اکرم فرمود: سیاتی علی الناس زمان لا ینال الملک فیه الا بالقتل والتجبر ولا الغنی الا بالغصب والبخل ولا المحبه الا باستخراج الدین واتباع الهوی. فمن ادرک ذلک الزمان فصبر علی الفقر وهو یقدر علی الغنی وصبر علی البغضه وهو یقدر علی المحبه وصبر علی الذل وهو یقدر علی العز، آتاه الله ثواب خمسین صدیقا ممن صدق بی (کافی / باب صبر): بزودی زمانی بر مردم فرا رسد که:
۱ - به ملک ومقام نمی رسند مگر به قتل وزور.
۲ - به مال وثروت دست نمی یابند مگر به غصب مال مردم وبخل از پرداخت حقوق دیگران.
↑صفحه ۴۹↑
۳- از محبت ودوستی مردم برخوردار نمی شوند مگر که دست از دین وعقیده بردارند وتابع هوای نفس گردند. پس هر کس در آن زمان باشد و:
۱ - بر تهیدستی وکمی در آمد صبر کند وحال آن که می تواند او نیز چون دیگران از راههای نامشروع کسب ثروت کند.
۲ - وبر دشمنی ومحبوب نبودن نزد مردم، صبر کند ومرام خود را تغییر ندهد، در صورتی که می تواند همرنگ جماعت شود ومورد محبوبیت افراد قرار گیرد، ولی برای حفظ عقیده ومرام خود همرنگ نشود.
۳ - بر ذلت ظاهری صبر کند وعزتی را که دیگران وغیر اهل ایمان می خواهند برای او فراهم کنند، نخواهد. چنین فردی پاداش پنجاه نفری را خواهد داشت، که از اطرافیان من بودند ومرا تصدیق کرده اند.
آنجا که مرگ آسان می شود
واضح است، کسی که به هدف ومرام خود معتقد است، باید در هر حال پای بند به مرام خودش باشد. آن که عقیده ومرامی ندارد واز عقیده ومرام درستی پیروی نمی کند، موجود زنده حساب نمی شود! چرا که: ان الحیوه عقیده وجهاد. انسان بی عقیده مانند جماد است که هر لحظه در یک گوشه مورد بهره برداری، برای پایه های ساختمان اجتماع دیگران قرار می گیرد، وموضع معینی ندارد.
یک فرد منتظر ومعتقد به امام زمان (ع) نمی تواند چنین باشد. انسان وقتی به قصد رسیدن به هدفی مقدس در تکاپو می افتد ستوده وارجمند است، زیرا نیت خیری را تعقیب کرده، گر چه به مقصد نرسد. او آرزومند رسیدن به کعبه مقصود بود! چه کند که
↑صفحه ۵۰↑
شرایط توفیق فراهم نگردید.
اینست معنای متعلمی که بر سبیل نجات است(۵).
امام باقر (علیه السلام) فرمود:... پس اگر آن چنان که ما به شما دستور دادیم، بوده باشید واز مسیر حق بسوی باطل منحرف نشوید، با این روحیه هر کس از شما قبل از قیام قائم (ع) بمیرد، شهید مرده است، وآن کس که قائم (ع) را دریابد ودر رکاب او کشته شود، پاداش دو نفر شهید را خواهد داشت... بحار / ۱۲۳:۵۲ به نقل از امالی مفید منتظران در هر حال به آن حضرت ومرام او اقتداء می کنند وارزش آنها در پیروی از آن حضرت است.
آنچه مهم است: تشخیص هدف ومرام وشناخت رهبر وامام وپیروی کردن از آئین آن حضرت است، نه زنده بودن تا زمان ظهور ویا مردن: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: رستگاری برای کسی است که: قائم ما اهل بیت را دریابد وحال آن که قبل از قیام وظهورش از او پیروی می کرده است، دوستان او را دوست می داشته واز دشمنانش تنفر می جسته وپیشوایان پیش از او را دوست می داشته است.
آنان رفقای من وصاحب محبت ودوستی من وگرامی ترین افراد از امت من، نزد من می باشند. بحار / ۱۳۰:۵۲، از غیبت شیخ امام صادق (ع) فرمود: امام خود را بشناس، بعد از شناخت امام (ع) ضرری بحال تو ندارد که این مطلب زودتر یا دیرتر باشد. غیبت شیخ / ۲۹۱ وبحار / ۱۴۱:۵۲
-----------------
(۵) اشاره است به قسمتی از حکمت شماره ۱۳۹ از نهج البلاغه: الناس ثلاثه...
↑صفحه ۵۱↑
تا حق گرایان امتیاز یابند
آن اصلاح جهانی به چنین افرادی نیازمند است، وتا مردم تصفیه نشوند ویاران واقعی برای مهدی (علیه السلام) آماده نگردند، آن خورشید تابناک عدالت از پشت ابر غیبت رخ نمی تابد.
چرا که مردم نالایق وشهوت پرست وباطل گرا، ارزش آن رهبر آسمانی را ندارند: امام صادق (علیه السلام) فرمود:... ان هذا الامر لا یاتیکم الا بعد ایاس، لا والله حتی تمیزوا، لا والله حتی تمحصوا، لا والله حتی یشقی من یشقی ویسعد من یسعد: این مطلب واقع نمی شود، مگر بعد از نومیدی، نه به خدا تا وقتی که نیکان وبدان امتیاز یابند، تا همگی امتحان شوند، نه به خدا تا وقتی که بد سیرت شقاوت گزیند وپاک سرشت سعادت را انتخاب نماید. بحار، ۱۱۱:۵۲ / رقم ۲۰.
وامام باقر (علیه السلام) فرمود:... هیهات هیهات، لا یکون فرجا حتی تغربلوا، ثم تغربلوا، ثم تغربلوا، یقولها ثلاثا، حتی یذهب الکدر ویبقی الصفو: روز نجات نمی رسد، تا اینکه بیخته شوید، وباز هم بیخته شوید، وبازهم بیخته شوید، تا آلودگی ها از بین برود وصاف وخالص در دین بماند. بحار، / ۱۱۳:۵۲ / رقم ۲۸.
تغربلوا، ثم تغربلوا، یقولها ثلاثا، حتی یذهب الکدر ویبقی الصفو: روز نجات نمی رسد، تا اینکه بیخته شوید، وباز هم بیخته شوید، وباز هم بیخته شوید، تا آلودگی ها از بین برود وصاف وخالص در دین بماند. بحار، ۱۱۳:۵۲ / رقم ۲۸ باید از معتقدین به حق، مردمی بمانند که از هیچ نهراسند وهیچ حادثه ای آنها را نلغزاند وهیچ فتنه وآزمایشی به آنها ضرر نرساند:
↑صفحه ۵۲↑
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود:... وکذلک انتم تمیزون حتی لا یبقی منکم الا عصابه لا تضرها الفتنه شیئا. بحار، ۱۱۶:۵۲ / رقم ۳۷.
غیبت وحضور یکسان می شود
باید مردمی باشند که با چشم علم وخرد وفکر، حقیقت را دریابند وپرده غیبت را با نور علم کنار بزنند وواقعیت را چنان درک کنند، که غیبت در نظر آنان چون ظهور بوده باشد. وغائب بودن امام را بهانه انحراف وپیوستن به بیگانگان قرار ندهند: امام سجاد (علیه السلام) فرمود: مردمان زمان غیبت امام دوازدهم (علیه السلام) که معتقد به امامت ورهبری او هستند وروز ظهور او را انتظار می کشند، برتر از مردم همه زمانها هستند. زیرا خدای بزرگ، آن چنان عقل وفهم ومعرفتی بانها عنایت فرموده که غیبت در نظر آنها، مانند حضور ومشاهده است. آنان در آن زمان همانند رزمندگان در حضور پیغمبرند. آنانند بندگان خالص حقیقی، آنانند شیعیان راستین ما، آنانند که در ظاهر وباطن مردم را به دین خدا دعوت می کنند.
وفرمود: انتظار روز نجات، خود گوشه ای از نجات است: ان اهل زمان غیبته، القائلین بامامته، المنتظرین لظهوره، افضل اهل کل زمان، لان الله (تعالی ذکره) اعطاهم من العقول والافهام والمعرفه، ما صارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده - وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزله المجاهدین بین یدی رسول الله بالسیف، اولئک المخلصون حقا وشیعتنا صدقا والدعاه الی دین الله سرا وجهرا وقال (علیه السلام): انتظار الفرج من الفرج (احتجاج طبرسی / ۵۰:۱).
↑صفحه ۵۳↑
آن مردم با عقل وفکر خود، از بررسی ومطالعه قرآن حقیقت را درک می کنند: پیغمبر بزرگوار فرمود: یا علی: عجیب ترین مردم از نظر ایمان وبالاترین آنان از نظر پاداش، جمعیتی هستند در آخر الزمان که: به پیغمبر خود دست نیافتند وندیدند.
وحجت ورهبرشان از نظرشان پنهان می باشد. پس آنان بوسیله سیاهی که روی سفیدی قرار دارد (قرآن) ایمان به حقایق دارند. یا علی! اعجب الناس ایمانا واعظمهم اجرا، قوم یکونون فی آخر الزمان. لم یلحقوا النبی (ص) وحجب عنهم الحجه فامنوا بسواد علی بیاض (وسائل / ۶۰:۱۸، رقم ۵۱).
خصوصیات یاران مهدی
این چنین افراد برگزیده وبرترند که بیاری حضرت مهدی (ع) مفتخر گشته، وزمین وزمان به وجودشان افتخار می کنند: امام باقر (علیه السلام) فرمود: اصحاب حضرت قائم (ع) شرق وغرب را احاطه می کنند، موجودی نیست مگر آن که از آنان اطاعت می کند، حتی درندگان وپرندگان.
همه اشیاء رضایت آنها را می جویند (یعنی همه چیز موافق خواسته آنها خواهد بود). تا آنجا که زمینی به سرزمینی فخر می کند ومی گوید: امروز یکی از یاران قائم بر من گذر کرد (کمال الدین، باب نوادر، رقم ۲۵).
امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) فرمود: وبرای آن حضرت گنجهائی است (نه از طلا ونقره) بهترین مرکبها وبهترین رزمندگان با نشانه های مخصوص، خداوند
↑صفحه ۵۴↑
آنها را از نقاط مختلف برای مهدی (ع) جمع می نماید، به تعداد رزمندگان جنگ تاریخی صدر اسلام (جنگ بدر) سیصد وسیزده نفر اجتماع می نمایند، همگی مطیع وجانباز در فرمان او هستند (بحار / ۳۱۰:۵۲، از عیون).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: برای او گنجهائی است، در طالقان (که از طلا ونقره نیست) وپرچمی که از زمان پیچیده شدن تا آن روز برافراشته نشده. ومردمی که قلبهایشان مانند قطعه آهن محکم وشک وتردیدی درباره حق، بدان راه ندارد. اگر بکوهها حمله کنند، از جای بر می کنند.
به هر نقطه ای که هجوم آورند وفرمان باشد، ویران می کنند. در جنگها، امام را در میانه گرفته وبا جانشان از او دفاع می کنند، وآنچه بخواهد انجام می دهند. مردانی که شب را بعبادت بیدار، در حال نماز وبا خدا زمزمه می نمایند. شب بیدار وروز در میدان جنگ اسب سوارند. شبانگاه، راهب وعابد ودر روز شیران جنگجویند.
بهتر از هر کنیز وپیش خدمتی، گوش به فرمان ومطیع امام هستند. آنها چون چراغی درخشان، وقلبهایشان پر فروغ است. آنها از خدا خائف، وشهادت را طالبند. آرزو می نمایند که در راه خدا کشته گردند (از جان گذشته وجانبازند). شعارشان اینست: ای خون خواهان حسین! به هرسو روی آورند، ترس ووحشت آنان (به مسافت یک ماه راه پیمائی) پیش از خودشان در دلها قرار می گیرد.
بسوی هدف مولی ورهبرشان پیش می روند، خدا به دست آنان
↑صفحه ۵۵↑
امام بر حق را یاری می نماید. (بحار / ۳۸:۵۲، از کافی). این سخن سخت وسنگین می نماید وکوته فکران قدرت هضم ودرک آن را ندارند: هضم ودرک مرام وگفتار ما مشکل می نماید وآن را نمی پذیرد مگر فرشته ای والا مقام، یا پیغمبری مرسل، یا مومنی امتحان شده، یا شهری محکم. آن گاه که مرام ما ظاهر گردد، ومهدی ما بیاید، هر مرد از شیعیان ما، بی باک تر از شیر، وتیزتر از نیزه خواهد بود! دشمن را پایمال می کند، وبا مشتش او را می گوبد! این وقتی است که رحمت خدا ونجات الهی بر بندگانش فرود آید. (بحار، ۳۱۸:۵۲، از امام باقر (علیه السلام)).
قدرتهای فوق العاده
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر یک از یاران قائم (ع) بقدر چهل مرد قوت یافته، ودارای قلبی محکمتر از آهن خواهد بود. اگر فرمان یابند که به کوهی از آهن حمله آورند، آن را قطعه قطعه می کنند.
از دشمنان حق می کشند - وشمشیر خود را باز نمی دارند وآتش بس نمی دهند، تا خدا راضی شود.
قوت قائم وقدرت واهمیت یاران مهدی (ع) را لوط پیغمبر، در مقابل قوم خود آرزو کرد وگفت: (لو ان بکم قوه او آوی الی رکن شدید)(۶).
ما کان قوم لوط (علیه السلام) لقومه لو ان لی بکم قوه او آوی الی رکن الا تمنیا لقوه القائم (علیه السلام) ولا ذکر الا شده اصحابه
-----------------
(۶) سوره هود آیه ۸۰ - ای کاش قوتی می داشتم، یا می توانستم بپایگاه محکمی پناه برم وکمک گیرم.
↑صفحه ۵۶↑
وان الرجل منهم لیعطی قوه اربعین رجلا، وان قلبه لاشد من زبر الحدید ولو مروا بجبال الحدید لقلعوها، ولا یکفون سیوفهم حتی یرضی الله - عز وجل (کمال الدین، باب نوادر، رقم ۲۶).
آیا شما، از آن جوانها هستید؟
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: یاران حضرت مهدی (ع) جوانها هستند، در بین آنان از پیران نیست، مگر بمقدار سرمه چشم ونمک در توشه ونمک کمترین چیز در توشه است: اصحاب المهدی شباب لا کهول فیهم، الا مثل کحل العین والملح فی الزاد واقل الزاد الملح (بحار / ۳۳۳:۵۲ رقم ۶۳، از غیبت شیخ ونعمانی). اینان گزیدگانی هستند که شاید از هر طایفه یک نفر یا چند نفر، لیاقت یابند که به حضرت گرایند، افرادی کم نظیرند که از آنان تعبیر به گنج شده است.
این گنجهای پر ارج از ویرانه های عالم برخاسته، در اطراف آن حضرت اجتماع می نمایند.
وبه گفته امام جواد (علیه السلام)، سیصد وسیزده نفر (به عدد سپاهیان اسلام در جنگ بدر) افراد فوق العاده وبرترند که تقریبا دارای خصوصیاتی غیر عادی هستند.
وپیش از دیگران به حضور آن رهبر آسمانی حاضر می شوند.
وقتی این عده از افراد برجسته وفوق العاده که به اصطلاح از اهل اخلاص هستند، در آستانه آن جناب کمر خدمت بستند، سایر حق جویان نیز بتدریج در اندک زمانی خود را بانها می رسانند.
وقتی تعداد یاران آن حضرت به ده هزار نفر رسید، به اذن پروردگار فرمان آتش می دهد.
پس پیوسته دشمنان خدا را می کشند، تا خدا راضی شود حضرت عبدالعظیم حسنی پرسید: چگونه می داند
↑صفحه ۵۷↑
که خدا راضی شده است؟ امام (ع) فرمود: خداوند رحمت خود را در قلب مبارک آن مظهر حق به جلوه می آورد.
پس وقتی وارد مدینه شد، دو بت را بیرون می کشد ومی سوزاند. (کمال الدین، باب ۳۶، رقم ۲) مقداری از این روایات قبل از پیروزی انقلاب فراهم شده است، ولی اکنون ما صفات یاران حضرت مهدی (علیه السلام) را، در یاران پیشاهنگ آن حضرت ونایبش امام خمینی، مشاهد می کنیم.
اللهم عجل فرجه وسهل مخرجه، واجعلنا من اعوانه وانصاره واجعلنا من المستشهدین بین یدیه طائعا غیر مکره فی الصف الذی نعت اهله فی کتابک فقلت صفا کانهم بنیان مرصوص اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن (صلواتک علیه وعلی آبائه) فی هذه الساعه وفی کل ساعه ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا، حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا. توفیق همه ی حق جویان را، در ساختن خود وآماده بودن برای همکاری با حق، وتحصیل شرائط انتظار، آرزومندیم.
عباس علی اختری سمنان، ۴/ ۳/ ۱۳۶۰
↑صفحه ۵۸↑