صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۲۴۱) نعمانی ومصادر کتاب غیبت (۷)
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۲۴۱) نعمانی ومصادر کتاب غیبت (۷)

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: سید محمد جواد شبیری زنجانی منبع منبع: فصلنامه انتظار تاريخ تاريخ: ۱۰ / ۵ / ۱۳۹۶ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۲۷۴۳ نظرات نظرات: ۰

نعمانی ومصادر کتاب غیبت (۷)

محمد جواد شبیری زنجانی

در بخش هفتم این مقاله، نگارنده گزارشی از تفسیر نعمانی ارائه کرده است، نخست نگاهی کلی به این تفسیر افکنده، سپس فهرست عناوین اقسام آیات قرآنی ومضامین مختلف آنها را که در آغاز این رساله آمده بررسی کرده مطالب فهرست را دسته بندی کرده، مقایسه ای بین این فهرست ومطالب تفسیر انجام داده که تفاوتهای چشمگیری بین این دو را نشان می دهد وچه بسا نشانگر وقوع تحریف وسقط در نسخه های موجود این کتاب است.
اشاره به موضوع مهدویت در تفسیر نعمانی ونگاه این کتاب به نسخ وبررسی آیات منسوخ آخرین بحث این قسمت از مقال است.
مقدمه
در این سلسله مقالات درباره ابوعبدالله نعمانی صاحب کتاب غیبت سخن گفتیم، در بحث از آثار وی به بررسی تفسیر نعمانی پرداختیم، در قسمت پیش گفتیم که رساله تفسیر نعمانی از جهت سند قابل استناد نیست واز جهت الفاظ متن واز جهت اندیشه وافکار مطرح شده در آن، با روایات ائمه معصومین(ع) وعصر حضرت امیر(ع) سازگاری ندارد، لذا نمی توان آن را به عنوان متنی حدیثی به شمار آورد، ولی به هر حال این کتاب، تفسیری است از قدماء ودر زمره کهن ترین تفاسیر شیعی به شمار می آید، گزارش این کتاب وتحلیل آراء واندیشه های تفسیری مفسّر وشیوه وی در تبیین آیات الهی در این قسمت خواهد آمد، نخست نگاهی کلّی به این تفسیر می افکنیم.
د – گزارش تفسیر نعمانی به عنوان متنی تفسیری
نگاهی کلی به تفسیر نعمانی
این کتاب با مقدمه ای آغاز می شود۱ که ظاهراً از ابوعبدالله نعمانی نیست، در این مقدمه بر لزوم پیروی از قرآن وسنت تأ کید شده واشاره شده که برای فهم کتاب خدا تنها باید از گفتار اهل بیت پیامبر(ص) بهره جست، سپس آیاتی چند که به حضرت امیر(ع) اشاره دارد ذکر شده است، اندیشه تأویلی نویسنده در تفسیر سبیل،۲ ذکر و۳ قرآن۴ به حضرت امیرالمؤ مین(ع) آشکار است، این اندیشه بر کل این کتاب حاکم است.
مقدمه با ذکر آیه ای دیگر که با استناد به لزوم عصمت، بر ائمه(ع) تطبیق شده، پایان می پذیرد.
پس از مقدمه، روایتی طولانی با سند از امام صادق(ع) نقل شده که حدود یک صفحه آغازین آن از آن امام وبقیه آن از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است، آغاز روایت امام صادق(ع) بر موضوع خاتمیت پیامبر وواگذاری دانش کتاب خدا به اوصیاء وی وکناره جویی مردم از ایشان تکیه کرده، سپس به لغزشهای مردم در تفسیر قرآن اشاره وعلوم مختلفی که برای تفسیر کلام الله لازم است گوشزد کرده است، واین سخنان، دروازه ای است به سخن منقول از حضرت امیر(ع)، در روایت منقول از آن حضرت، نخست فهرستی از اقسام آیات ومضامین آنها ذکر شده وسپس به شرح این فهرست که مشتمل بر مصطلحات ومباحث بسیاری از علوم قرآنی است پرداخته شده است.
فهرست عناوین تفسیر نعمانی
فهرست اقسام آیات ومضامین آنها به سه گونه تنظیم شده است، نخست اقسام هفت گانه آیات قرآن ذکر شده است با تعبیر:«هی امر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص»، سپس با تعبیر «فی القرآن» مصطلحات دوگانه ای همچون: ناسخ ومنسوخ، محکم ومتشابه، خاص وعام... ذکر شده که پایان آن تعبیر «حرف مکان حرف» می باشد، این گونه را می توان ده یا یازده عنوان۵ گرفت. گونه سوم در فهرست با تعبیر «منه»، به انواع آیات قرآنی می پردازد، در این فهرست ۴۱ بار عبارت «منه...» تکرار شده است.
بنابراین در مجموع ۵۸ یا ۵۹ عنوان از عناوین علوم قرآنی واقسام آیات در این فهرست آمده است.
عناوین گونه سوم را که با «منه» آغاز شده، با توجه به موضوعات آن می توان در اقسام زیر جای داد:۶
ا - ارتباط لفظ قرآن ومعنای آن۷، همچون:
ما لفظه خاص (رقم ۱۸)، ما لفظه واحد ومعناه جمع (رقم ۲۰)، مخاطبة لقوم والمعنی لاخرین(رقم ۳۶)، مخاطبة للنبی(ص) ومعناه واقع علی امته(رقم ۳۷).
ب – تحریف لفظی یا معنوی در قرآن، همچون:
ما هو باق محرف عن جهته (رقم ۲۴)، ما هو علی خلاف تنزیله (رقم ۲۵)، ما تألیفه وتنزیله(؟) علی غیر معنی ما انزل فیه (رقم ۳۹).
ج - تأویل وتنزیل، همچون:
ما تأویله فی تنزیله (رقم ۲۶)، ما تأویله قبل تنزیله (رقم ۲۷)، ما تأویله بعد تنزیله (رقم ۲۸).
د – تألیف آیات وارتباط آیات با یکدیگر، همچون:
آیات بعضها فی سورة وتمامها فی سورة اخری (رقم ۲۹)، آیات نصفها منسوخ ونصفها متروک علی حاله (رقم ۳۰) آیات مختلفة اللفظ متفقة المعنی (رقم ۳۱)، آیات متفقة اللفظ مختلفة المعنی (رقم ۳۲).
ه – انواع رخصتها در قرآن،۸ همچون:
آیات فیها رخصة واطلاق بعد العزیمة (رقم ۳۳). رخصة صاحبها فیها بالخیار ان شاء اخذ وان شاء ترکها(رقم۳۴).
و- ردّ ادیان ومذاهب واندیشه های انحرافی،۹ همچون:
رد من الله تعالی واحتجاج علی جمیع الملحدین والزنادقة والدهریة والثنویة والقدریة والمجبّرة وعبدة الاوثان وعبدة النیران (رقم ۴۲)، الردّ علی من زعم انّ الایمان لا یزید ولا ینقص وان الکفر کذلک (رقم ۴۳).
ز- اخبار اوصیاء وانبیاء، همچون:
معرفة ما خاطب الله (عزَّ وجلَّ) به الائمّة والمؤمنین (رقم ۵۴)، اخبار خروج القائم منّا عجّل الله فرجه (رقم ۵۵)، اخبار الانبیاء وشرائعهم وهلاک اممهم (رقم ۵۷)، ما بیّن الله تعالی فی مغازی النبی(ص) وحرو به وفضائل اوصیائی (رقم ۵۸).
ح - موضوعات متفرقه، ۱۰ همچون:
[ما] لا یعرف تحریمه الاّ بتحلیله (رقم ۳۸)، صفات الحق وابواب معانی الایمان ووجوبه ووجوهه (رقم ۴۸).
مقایسه فهرست اجمالی وتفصیل ابحاث تفسیر نعمانی
در تفسیر نعمانی پس از ذکر عناوین اقسام آیات وابحاث مطرح شده در قرآن، به تفصیل به شرح این عناوین پرداخته شده است، با مقایسه این دو قسمت با یکدیگر تفاوتهای بسیاری بین آنها دیده می شود که نیازمند بررسی است وباید وقوع سبب آن ریشه یابی گردد.
۱ – تفاوت در ترتیب
شرح ابحاث تفصیلی تفسیر نعمانی، از قسم دوم عناوین فهرست آغاز نموده، با توضیح ناسخ ومنسوخ۱۱ (رقم ۸ فهرست) محکم ومتشابه (رقم ۹ فهرست)۱۲، خاص وعام (رقم ۱۰ فهرست)۱۳، به شرح عناوین فهرست پرداخته شده، وپس از آن ارقام ۲۲،۱۴ ۱۹،۱۵ ۱۶۲۵ فهرست، شرح شده است، بدین ترتیب تفاوت آشکار ترتیب فهرست وترتیب ابحاث تفصیلی روشن می شود.
اقسام هفت گانه آیات قرآنی که در آغاز فهرست قرار دارند در شرح ابحاث به ارقام ۲۷،۱۷ ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۱۸۳۲، ۳۳ آمده است.۱۹
۲ – تفکیک عناوین فهرست
برخی از عناوین فهرست خود مشتمل بر چند عنوان می باشند که در شرح مباحث چه بسا عناوین تفکیک شده، با تغییر در ترتیب ذکر شده است.
مثلاً عنوان چهلم فهرست چنین است:
ومنه ردّ من الله تعالی واحتجاج علی جمیع الملحدین والزنادقة والدهریة والثنویة والقدریة والمجبّرة وعبدة الاوثان وعبده النیران.
این عنوان در ضمن عناوین زیر شرح شده است:
۱۷ – احتجاجه تعالی علی المحلدین (ص ۳۳ – ۳۴)
۱۸ – الرد علی عبدة الاصنام والاوثان (ص ۳۴ – ۳۵)
۱۹ – الرد علی الثنویة (ص ۳۵ – ۳۶)
۲۰ – الرد علی الزنادقة (ص ۳۶ – ۳۷)
۲۱ – الرد علی الدهریه (ص ۳۷، در ذیل آیه در آخر این صفحه آمده: وهذا واشباهه ردّ علی الدهریة والملحدة ممن انکر البعث والنشور)
۲۲ – الرد علی المجبّرة (ص ۸۵ – ۸۶)
۲۳ – الرد علی القدریة (ص ۸۶، عنوان از نگارنده است)
مثال دیگر عنوان پنجاه وششم فهرست است بدین شکل:
«ما بیّن الله تعالی فیه شرائع الاسلام وفرائض الاحکام والسبب فی معنی بقاء الخلق ومعایشهم ووجوه ذلک»
این عنوان در ضمن عناوین زیر توضیح داده شده است:
۲۴ – السبب الّذی به بقاء الخلق (ص ۳۹ – ۴۶)
۲۵ – معایش الخلق واسبابها(ص ۴۶ – ۴۹)
۲۷ – الفرائض (ص ۶۲ – ۶۵)
که در ضمن آن حدود فرائض وحدود الامام المستحق للامامة هم آمده است.
عنوان ۱۳ و۱۴ فهرست (حلال وحرام، فرائض واحکام) هم با این قسمت بی ارتباط نیست.
۳ – تغییر در عناوین فهرست
در شرح ابحاث گاه تغییراتی در عناوین فهرست داده شده که غالباً از باب نقل به معنی بوده، همچون:
تبدیل مَثَل (فهرست رقم ۶) به ضرب الامثال (شرح ابحاث رقم ۳۳، ص ۶۸) یا تبدیل قصص (فهرست رقم ۷) به القصص عن الامم (شرح ابحاث رقم ۳۲، ص ۶۷)، این گونه تغییرات اهمیتی ندارد، ولی گاه تغییراتی دیده می شود که در معنی اثرگذار است، مثلاً رقم ۴۴ فهرست بدین گونه است: ردّ علی من زعم ان لیس بعد الموت وقبل القیامة ثواب وعقاب ولی در شرح ابحاث این عنوان بدین شکل آمده است: رقم ۴۰ – الردّ علی من انکر الثواب والعقاب فی الدنیا۲۰ وبعد الموت قبل القیامة (ص ۸۴ – ۸۵)
نمونه جالب دیگر عنوان خاص وعام در فهرست است، در فهرست در ضمن عناوین دسته دوم، عنوان خاص وعام (رقم۱۰) ذکر شده ودر ضمن عناوین دسته سوم (که با «منه» آغاز می شود) این عناوین دیده می شود:
۱۸ – ما لفظه خاص
۱۹ – ما لفظه عام محتمل العموم۲۱
در شرح ابحاث تفسیر نعمانی می خوانیم:
رقم ۳- وسأ لوه صلوات الله علیه عن الخاصّ والعام فی کتاب الله تعالی فقال: ان من کتاب الله تعالی آیات لفظها الخصوص والعموم ومنه آیات لفظها الخاص ومعناه عام، ومن ذلک لفظ عام یرید به الله تعالی العموم وکذلک الخاص ایضاً.
رقم ۴ – فاما ما ظاهره العموم ومعناه الخصوص فقوله (عزَّ وجلَّ)... (ص ۲۳)
رقم ۵ – وامّا ما لفظه خصوص ومعناه عموم(ص ۲۵)
رقم ۷ – وامّا ما نزل بلفظ العموم ولا یراد به غیره (ص ۲۶)
این گونه تغییرات به احتمال زیاد از اشتباه ناسخان نشأ ت گرفته است، در عبارت فهرست سقط واحیاناً تحریف رخ داده، چنین تفاوت آشکاری پدید آمده است.
۴ – عناوین فهرست که شرح نشده است.
پاره ای از عناوین فهرست، در شرح تفصیلی ابحاث تفسیر نعمانی نیامده است، که به احتمال زیاد غلط نسخه ووقوع سقط در آن سبب این امر بوده است، پاره ای از این عناوین در مقدمه تفسیر قمی توضیح داده شده است، همچون:
رقم ۱۱- مقدّم ومؤ خر (تفسیر قمی ج ۱، ص۸)
رقم ۲۰- ما لفظه واحد ومعناه جمع (تفسیر قمی ج ۱، ص۱۱)
رقم ۲۱- ما لفظه جمع ومعناه واحد (همان جا)
رقم ۲۹- آیات بعضها فی سورة وتمامها فی سورة اخری(تفسیر قمی ج ۱، ص ۱۲)
رقم ۵۰ – رد علی من وصف الله تعالی وحدّه (تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۵)
ولی اکثر آنها در تفسیر قمی هم نیامده است. این عناوین عبارتند از:
رقم ۱۶- منقطع غیر معطوف
رقم ۲۴- ماهو باق محرّف عن جهته
رقم ۳۱- آیات مختلفة اللفظ متفقة المعنی
رقم ۳۸- ما لا یعرف تحریمه الاّ بتحلیله، این عنوان در فهرست آغازین تفسیر قمی هم آمده ولی شرحی برای آن ذکر نشده است.
رقم ۳۹- ما تألیفه وتنزیله علی غیر معنی ما انزل فیه، معنای عبارت روشن نیست واحتمال وقوع تحریف در آن، احتمالی استوار می نماید.
رقم ۴۷- ردٌ علی من اثبت الروِ یة، در تفسیر قمی ج ۱، ص ۲۰ به جای این عنوان، عنوان الرد علی من انکر الروِ یة توضیح داده شده است.
رقم ۵۲ – رد علی من زعم ان الله (عزَّ وجلَّ) لا یعلم الشیء حتی یکون
رقم ۵۳ – رد علی من لم یعلم الفرق بین المشیة والارادة والقدرة فی مواضع
رقم ۵۴ – معرفة ما خاطب الله (عزَّ وجلَّ) به الائمّة والمؤمنین
رقم ۵۵ – اخبار خروج القائم منّا (عجل الله فرجه)
رقم ۵۷ – اخبار الانبیاء وشرائعهم وهلاک اممهم
رقم ۵۸ – ما بیّن الله تعالی فی مغازی النبی (ص) وحروبه وفضائل اوصیائی وما یتعلق بذلک ویتصلّ به.
البته ممکن است مؤ لف برخی از این عناوین همچون «اخبار الانبیاء» را بی نیاز از توضیح دانسته باشد، ولی غالب عناوین فوق نیازمند شرح است، لذا به احتمال زیاد شرح این عناوین از نسخه موجود تفسیر نعمانی افتاده است.
گفتنی است که عناوین دیگری هم از فهرست، شرح نشده اند ولی شاید در این عناوین به شرح عناوین مشابه آنها اکتفاء شده است، همچون رقم ۱۳ و۱۴ فهرست (حلال وحرام، وفرائض واحکام) ورقم ۱ فهرست (: امر) که هر سه عنوان در ضمن شرح مربوط به فرائض (رقم ۵۶ فهرست = ۲۶ شرح ابحاث، ص ۶۲ – ۶۵) تا اندازه ای توضیح داده شده اند، ونیز مراد از رقم ۱۲ فهرست (عزائم ورخص) شاید همان رقم ۳۳ فهرست (آیات فیها رخصة واطلاق بعد العزیمة) باشد.
۵ – عناوینی که شرح آن آمده ولی در فهرست ذکر نشده است
این عناوین عبارتند از:
رقم ۱۱- الرخصة التی هی الاطلاق بعد النهی (ص ۲۸)
رقم ۳۷- ما تأویله مع تنزیله (ص ۷۸ – ۲۲۸۲) ودر ص ۶۸ نیز بدان اشاره شده ودر ص ۷۹ آمده است: وامّا ما انزل الله تعالی فی کتابه ممّا تأویله حکایة فی نفس تنزیله وشرح معناه.
رقم ۳۸- الرد علی من انکر خلق الجنة والنار(ص ۸۲)
رقم ۳۹- [الرد علی] من ا نکر البداء (۸۳ ۸۴)
رقم ۴۶- الرد علی المشبهة (ص۹۰)
رقم ۴۹- الاحتجاج علی من انکر الحدوث (ص ۹۰ و۹۱)، در این رقم بحثی کلامی عقلی ذکر شده وبه هیچ آیه ای استناد نشده است.
رقم ۵۰ – الردّ علی من قال بالرا ی والقیاس والاستحسان والاجتهاد ومن یقول ان الاختلاف رحمة (ص ۹۱ – ۹۷)، عمده مباحث این رقم نیز کلامی عقلی است، تنها در لابلای بحث، گاه به برخی آیات استناد شده است.
این گونه تفاوت بین فهرست مباحث وشرح آن از چه روست، به نظر می رسد که به جز دو رقم ۴۹ و۵۰، در سایر ارقام سقطی در نسخ موجود در فهرست رخ داده ولی این دو رقم اخیر، با توجه به اختلاف چشمگیر آن با سایر مباحث رساله ممکن است از اصل رساله نباشد واز مطالب الحاقی بدان باشد.
باری تفاوتهایی که بین فهرست تفسیر نعمانی وشرح ابحاث آن دیده می شده، اگر برخی از آنها به اشتباه ناسخان ووقوع تحریف یا سقط در نسخه های موجود باز گردد، تمام آنها را نمی توان با این توجیه موجّه ساخت، نگارنده توضیح روشنی برای این تغییرات نیافته ودر هر حال این تغییرات نیز از اعتبار کتاب می کاهد، بویژه اگر به عنوان متنی حدیثی بدان نگریسته شود.
حال به توضیح بیشتر برخی از مباحث این کتاب می پردازیم، به جهت تیمن وتبرک نخست عباراتی از این کتاب را که به مبحث مهدویت ارتباط می یابد ذکر می کنیم.
مهدویت در تفسیر نعمانی
یکی از اندیشه های قرآنی که در مقدمه تفسیر نعمانی بدان اشاره رفته، اخبار خروج القائم منّا عجل الله فرجه (رقم ۵۵) است، متأ سفانه این عنوان در تفسیرشرح داده نشده است.
عنوان دیگر مقدمه که با مبحث مهدویت ارتباط دارد:«رد علی من انکرالرجعة ولم یعرف تأویلها(رقم ۵۱) می باشد، در توضیح این بحث آمده است:
وامّا الرد علی من ا نکرالرجعة فقول الله (عزَّ وجلَّ): «ویوم نحشر من کل امّة فوجاً ممن یکذّب بآیاتنا فهم یوزعون[النمل / ۸۳] ای الی الدنیا، وامّا معنی حشر الاخرة فقوله (عزَّ وجلَّ): «وحشرناهم فلم نغادر منهم احداً»[الکهف / ۴۷]. وقوله سبحانه «وحرام علی قریة اهلکناها انّهم لا یرجعون» [الانبیاء: ۹۵] فی الرجعة، فامّا فی القیامة فانّهم یرجعون.
در این فراز، بر این نکته تکیه شده که حشر در قیامت، حشر عام می باشد که هیچ انسانی از آن بیرون نیست وحشری که اختصاص به «فوجی» از کافران ومکذبان دارد نمی تواند در قیامت باشد، بلکه در عصر ظهور بوده وبه اندیشه شیعی والای رجعت اشاره دارد.
عبارت فوق چنین ادامه می یابد:
ومثل قوله تعالی: ﴿واذا اخذ الله میثاق النبییّن لما اتیتکم من کتاب ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤ منن به ولتنصرّنه﴾[آل عمران / ۸۱] وهذا لا یکون الاّ فی الرجعة.
بر اساس این آیه شریفه خداوند از پیامبران پیمان گرفته که به پیامبر [خاتم] ایمان آورده واو را یاری کنند، ایمان به پیامبر اسلام در زمان پیامبران سلف مفهوم روشنی دارد، ولی معنای روشن یاری کردن پیامبر اسلام از سوی پیامبران گذشته تنها در عصر ظهور متصوّر است ونشانگر اندیشه رجعت.
ومثله ما خاطب الله تعالی به الائمّة ووعدهم من النصر والانتقام من اعدائهم، فقال سبحانه: ﴿وعد الله الّذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الّذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً﴾[النور/ ۵۵] وهذا انّما یکون اذا رجعوا الی الدنیا، ومثله قوله تعالی: ﴿ونرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین﴾[القصص / ۵] وقوله سبحانه: «ان الّذی فرض علیک القرآن لرادّک الی معاد)[القصص / ۸۵] ای رجعة الدنیا.
وعده پیروزی شکوه مند مؤمنان ودین باوران وحکمرانی ایشان بر بسیط زمین وگسترش امن وامان وبرچیده شدن بساط ترس وبیم، جز در عصررجعت تحقق نخواهد داشت.
در ادامه برای رفع این استبعاد که چگونه می توان باور کرد که پیش از قیامت، انسانی به دنیا باز گردد، نمونه های قرآنی حیات دوباره انسانها در همین دنیا ذکر شده است:
ومثله قوله ﴿الم تر الی الّذین خرجوا من دیارهم وهم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم﴾[البقرة / ۲۴۳] ثم ماتوا، وقوله (عزَّ وجلَّ) ﴿واختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا﴾[الاعراف/ ۱۵۵] فردّهم الله تعالی بعد الموت الی الدنیاو شربوا ونکحوا ومثله خبر العزیز.»
در لابلای تفسیر نعمانی عبارات جالبی درباره امام عصر دیده می شود، در بحث محکم ومتشابه به تناسب بحث از معانی ضلال، از معانی این واژه گم گشتگی ذکر شده، اشاره شده که در روایتی از حضرت پیامبر (ص) خطاب به حضرت وصی(ع) از مردمان عصر غیبت که امام زمان خویش را گم کرده اند ودر انتظار ظهور خورشید هدایت، بر صبر واستفامت پای می فشرند به اهل ضلال تعبیر شده است:
یا اباالحسن حقیق علی الله ان یدخل اهل الضلال الجنة، وانّما اعنی بهذا المؤمنین الّذین قاموا فی زمن الفتنة علی الایتمام بالامام الخفی المکان المستور عن الاعیان، فهم بامامته مقرّون، وبعروته مستمسکون ولخروجه منتظرون، موقنون غیر شاکّین، صابرون مسلمون، وانّما ضلّوا عن مکان امامهم وعن معرفة شخصه.
در عصر غیبت این مردمان هستند که گم شده اند واز برکت حضور امام وآگاهی شخصی آن عزیز دور مانده اند وگرنه وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه سراسر حضور است.
در اینجا پس از ذکر تمثیلی آمده است:
فکذلک المنتظر لخروج الامام(ع) المتمسّک بامامته، موسّع علیه جمیع فرائض الله الواجبة علیه، مقبولة منه بحدودها، غیر خارج عن معنی ما فرض الله فهو صابر محتسب لا تضرّه غیبة امامه.۲۳
در توضیح اقسام نور ومعانی آن در قرآن با اشاره به این که قرآن واوصیاء معصومین نور الهی هستند که با آن شهرها روشن شده وبندگان خدا هدایت یافته، به تأویل آیه «الله نور السماوات والارض...[نور/ ۳۵] پرداخته، مقاطع آیه بر حضرت پیامبر (ص)، صدیقه طاهره(س) واولاد معصومین ایشان(ع) تطبیق شده، از جمله آمده،والکوکب الدُّرّیّ القائم المنتظر الّذی یملا الارض عدلا.ً۲۴
مباحث عام امامت هم در سراسر تفسیر نعمانی موج می زند.
ناسخ ومنسوخ در تفسیر نعمانی
نخستین بحثی که در تفسیر نعمانی شرح داده شده، بحث نسخ است، این مبحث با تبیین راز پیدایش نسخ آغاز می گردد، نسخ با تدرّج در تشریع مرتبط است، مردمان عصر نزول قرآن هنوز با افکار وقوانین جاهلی مأ نوس بوده، پذیرش سریع آیین جدید برایشان دشوار آمده، لذا رحمت الهی اقتضاء می کند که بیان احکام تازه شریعت اسلامی به آرامی ودر ضمن مراحلی انجام گیرد.۲۵
سپس به ۱۶ آیه منسوخ قرآن اشاره کرده که اکثر آنها از آیاتی می باشند که منسوخ بودن آنها معروف است، همچون آیه حد زنا۲۶، آیه عده وفات،۲۷ آیه کفّ،۲۸ آیه دستور سازش با کافران،۲۹ آیه عدد مقاتلین،۳۰ آیه ارث بردن برادر دینی۳۱.
ولی مفاد نسخ در تفسیر نعمانی گسترده تر از معنای اصطلاحی آن است، در این تفسیر گاه احکام منسوخی را ذکر کرده که بر طبق آن آیه ای هم در قرآن نازل نشده است. در توضیح این مطلب می گوییم که برخی از احکام شریعت اسلام در آغاز اجرا می شده بدون این که آیه قرآنی بر طبق آن نازل شده باشد، این احکام پس از مدتی لغو شده وآیه یا آیاتی لغو این احکام را بیان کرده است، همچون آیه ای که تبدیل قبله از بیت المقدس به کعبه را گوشزد کرده است،۳۲ در اینجا ما با آیهِ منسوخ روبرو نیستیم.۳۳
در تفسیر نعمانی، اشاره می کند که در آغاز در ماه رمضان نزدیکی با همسر در شب نیز جایز نبوده است، واگر روزه دار در شب می خوابیده دیگر اجازه غذا خوردن نداشته است، ولی این حکم با آیه ۱۸۷ سوره بقره ملغی شده است، در اینجا به صراحت آیه منسوخ ذکر نشده است، ولی با عنایت به یک جمله: (علی معنی صوم بنی اسرائیل فی التوراة) ممکن است، آیه منسوخ، آیه (یا ایها الّذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الّذین من قبلکم) گرفته شود.۳۴
باری در تفسیر نعمانی گاه تعبیر نسخ درباره احکام شریعتهای گذشته که در شریعت اسلام وجود ندارد به کار رفته است، همچون احکام دشواری که بر بنی اسرائیل جعل شده است،۳۵ یا کیفیت قصاص نفس در تورات که در آن قید تساوی قاتل ومقتول از جهت مرد وزن بودن یا آزاد وبنده بودن شرط نبوده است، ولی در شریعت اسلامی این شرایط برای قصاص وجود دارد،۳۶ تعبیر ناسخ در این موارد، به معنای اصطلاحی آن نیست.
آیاتی چند در این تفسیر در زمره آیات منسوخ ذکر شده که منسوخ بودن آنها محل بحث وگفتگو بوده وبرخی منسوخ بودن آنها را نپذیرفته اند وچون در کتب تفسیر وعلوم قرآنی به تفصیل درباره آنها بحث شده۳۷، نیازی به طرح این مباحث در اینجا نیست.
ما در اینجا تنها به بررسی یک آیه می پردازیم: در تفسیر نعمانی آمده که آیه «اتقوا الله حق تقاته» با آیه «فاتقوا الله مااستطعتم» نسخ شده است،۳۸ از برخی از مفسّران همچون ابن عباس وسدّی وقتاده وربیع منسوخ بودن آیه نخست نقل شده وروایاتی هم در این زمینه وارد شده است،۳۹ ولی در نگاه نخست این ادعا غریب به نظر می رسد، زیرا شرط نسخ این است که مفاد دو آیه با هم تنافی داشته باشد ودر اینجا باتوجه به این که آیه نخست به حکم قطعی عقلی مقید به قدرت است، دو آیه با هم تنافی ندارند تا بتوان ادعای نسخ را مطرح کرد.۴۰
ولی این اشکال نادرست است،۴۱ برای توضیح نادرستی استدلال توجه به سه نکته مفید است:
نکته اوّل: البته تکالیف به حکم عقل مقید به قدرت می باشند، ولی قید عقلی تکالیف، قدرت عقلی است نه قدرت عرفی، تکلیفی که با حرج ومشقت غیر قابل تحمل همراه است عقلاً جایز است ولی عرفاً مقدور نیست.
نکته دوم: اگر مفاهیمی همچون قدرت واستطاعت در ادله شرعی وارد شود، ظاهر آنها قدرت عرفی است، لذا عملی را که حرجی است در بر نمی گیرد.
نکته سوم: احکام شرعی با ادله خاص نفی حرج همچون آیه شریفهِ «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»[حج/ ۷۸] مقید به صورت عدم حرج شده است ولی این تقیید در همه جا راه ندارد، بلکه اگر حکمی از آغاز ناظر به صورت حرج باشد – همچون آیات جهاد – ادله نفی حرج، آن حکم را مرتفع نمی سازد، به بیان دیگر: اگر فرد ظاهر دلیلی صورت حرج باشد، چون اخراج فرد ظاهر از دلیل درست نیست، ادله نفی حرج نمی تواند این دلیل را مقیّد سازد، در آیه شریفه (اتقوالله حق تقاته)، فرد ظاهر تقوای الهی را به گونه ای که سزاوار مقام ربوبی است می توان صورت حرج دانست که با مشقت بسیار همراه است،۴۲ لذا نمی توان مورد حرج را از مفاد این آیه بیرون دانست؛ قهراً این آیه با آیه (فاتقوا الله مااستطعتم) منافات دارد.
البته ما در صدد اثبات نسخ در این آیه نیستیم۴۳، بلکه سخن ما این است که این ادعا چندان بعید نیست ونمی تواند دلیل بر نا استواری تفسیر نعمانی به شمار آید.
نقطه قابل درنگ در بحث نسخ تفسیر نعمانی این است که در این کتاب دو آیه به عنوان منسوخ ذکر شده که در جای دیگر دیده نشده است، آیه نخست آیه «ولا یزالون مختلفین الاّ من رحم ربک ولذلک خلقهم [هود/ ۱۱۸] در تفسیر نعمانی با اشاره به این که معنای «لذلک خلقهم»: للرحمة خلقهم می باشد می گوید: این آیه با آیه ﴿وما خلقت الجن والانس الاّ لیعبدون﴾[الذاریات/ ۵۶] نسخ شده است،۴۴ ولی نگارنده تنافی هر چند بدوی این دو آیه را درک نکرده است، تا بتوان سخن از نسخ را به میان آورد، آیا اگر غرض از خلقت جن وانس تنها عبادت حضرت حق باشد، منافاتی با این دارد که خداوند مردم را برای رحمت خلق کرده باشد؟! مگر عبادت حضرت حق با رحمت ناسازگار است.
باری این آیه از سنخ اخبار است نه بیان احکام، ونسخ در احکام مطرح است، نه در اخبار۴۵
آیه دوم هم که مفاد آن اخبار است آیه ﴿ان الّذین سبقت لهم منا الحسنی اولئک عنها مبعدون، لا یسمعون حسیسها وهم فیما اشتهت انفسهم خالدون، لا یحزنهم الفزع الاکبر﴾[الانبیاء / ۱۰۱ – ۱۰۳] که به نوشته تفسیر نعمانی با آیه ﴿ان منکم الاّ واردها، کان علی ربک حتماً مقضیاً﴾[مریم/ ۷۱] نسخ شده است.۴۶
این آیه که به اخبار از قیامت پرداخته قهراً نمی تواند منسوخ باشد، مفسّران در توضیح آیه، وجوه مختلفی ذکر کرده، برخی موضوع این آیه را خصوص کفار دانسته اند. برخی به گونه دیگر آیه را تفسیر می کنند که نیازی به طرح آن در این مقال نیست۴۷، ما در این جا تنها به سخن یکی از مفسّران اشاره می کنیم:
برخی از مفسّران ورود را در آیه به معنای وصول به جهنم واشراف به آن ونه دخول در آن گرفته اند، زجّاج از این گروه است، وی دلیل قاطع این تفسیر را آیه (ان الّذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مبعدون، لا یسمعون حسیسها) دانسته است۴۸ ما در اینجا در صدد بررسی صحت وسقم این استدلال نیستیم،۴۹ فخر رازی دقیقاً همین آیه را دلیل بر تفسیر ورود به دخول دانسته است۵۰، ولی به هر حال ممکن است نوعی تنافی بین مدلول این آیات با ظاهر بدوی (ان منکم الاّ واردها) احساس شود، شاید چنین احساسی، همراه با بی توجهی از شرایط نسخ سبب شده باشد که آیه اول را در تفسیر نعمانی منسوخ دانسته است.
خلاصه کلام ما در این قسمت این است که توضیحات تفسیر نعمانی درباره نسخ وآیات منسوخه هر چند از نکاتی سودمند بر کنار نیست، ولی نکات قابل درنگ نیز در آن وجود دارد که از استواری کتاب می کاهد، بویژه اگر بخواهیم آن را متنی حدیثی به شمار آوریم.
 

 

 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

۱. بحار الانوار ج ۹۲، ص۱ تا اواسط ص ۳.
۲. در آیه شریفه: یوم یعضّ الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلاً (فرقان/ ۲۷).
۳. در آیه شریفه: یاویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً لقد – اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی (فرقان/ ۲۸ و۲۹)
۴. در آیه شریفه وقال الرسول یا ربّ ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجوراً (فرقان / ۳۰).
۵. در نحوهِ شمارش، ناسخ ومنسوخ یک عنوان گرفته شده ونیز محکم ومتشابه یک عنوان، عنوان منقطع [«واو» بعد از این کلمه زائد است] معطوف ومنقطع غیر معطوف» اگر دو عنوان دانسته شود، گونه دوم یازده عنوان واگر یک عنوان گرفته شود این گونه ده عنوان خواهد بود.
۶. در این مقاله برای سهولت آدرس دهی، عناوین فهرست را رقم زده ایم، بدین ترتیب اقسام هفت گانه آیات از رقم ۱ تا ۷، عناوینی که پس از کلمه: فی القرآن ناسخ ومنسوخ و... آمده اند از رقم ۸ تا۱۷ (منقطع معطوف ومنقطع غیر معطوف را دو رقم زده ایم) عناوینی که با «منه» آغاز شده، از رقم ۱۸ تا ۵۸ را به خود اختصاص داده اند.
۷. از رقم ۱۸ تا ۲۳ ونیز دو رقم ۳۶ و۳۷ از این قسم است.
۸. از رقم ۳۳ تا ۳۵ از این قسم است.
۹. از رقم ۴۰ – ۵۳ (بجز رقم ۴۸ که به مناسبت ذکر شده) از این قسم است.
۱۰. ارقام ۳۸، ۴۸، ۵۶ از این قسم است.
۱۱. بحارالانوار ج ۹۳ ص ۶-۱۱.
۱۲. همان جا، ص ۱۱ – ۲۳.
۱۳. همان جا، ص ۲۳ – ۲۶.
۱۴. همان جا، ص ۱۱ – ۲۶.
۱۵. همان جا، ص ۲۶.
۱۶. همان جا، ص ۲۶ – ۲۸.
۱۷. اولین قسم از اقسام هفت گانه: امر است که به این عنوان شرح نشده، ولی توضیح فرائض (بحار ج ۹۳، ص ۶۲ – ۶۵) می تواند شرح این قسم تلقی گردد.
۱۸. همان جا، ص ۶۵ – ۶۱۸.
۱۹. در اینجا عناوین شرح داده شده در تفسیر نعمانی را به ترتیب وشماره صفحه بحار الانوار ج ۹۳ را به دنبال آن آورده، سپس به رقم ذکر آنها در فهرست اشاره می کنیم: ۱ – الناسخ والمنسوخ (ص ۶ -۱۱) ودر ذیل آن از حضت امیر(ع) از اولین سوره ای که در مکه واولین سوره ای که در مدینه نازل شده سؤ ال شده وحضرت پاسخ داده اند?) فهرست، رقم ۸)، ۲ – المحکم والمتشابه (ص۱۱ – ۲۳،?رقم ۹) ۳ – الخاص والعام (ص ۲۳،?رقم ۱۰)، ۴ – ما ظاهره العموم ومعناه الخصوص (ص ۲۳ – ۲۵، به این شکل در فهرست نیامده است)، ۵ – ما لفظه خصوص ومعناه عموم (ص ۲۵ و۲۶، به این شکل در فهرست نیامده است)، ۶ – ما لفظه ماض ومعناه مستقبل (ص ۲۶،? رقم ۲۲)، ۷ – ما نزل بلفظ العموم ولا یراد به غیره (ص ۲۶،? رقم ۱۹)، ۸ – ما حرّف من کتاب الله (ص ۲۶ – ۲۸،?رقم ۲۵)، ۹ و۱۰ – الایة الّتی نصفها منسوخ ونصفها متروک بحاله لم ینسخ، وما جاء من الرخصة بعد العزیمة، ص ۲۸،? ارقام ۳۰ و۳۳ ونیز رقم ۱۲ ملاحظه است.) ۱۱ – الرخصة التی هی الاطلاق بعد النهی (ص ۲۸، در فهرست نیامده است.) ۱۲ – الرخصة الّتی ظاهرها خلاف باطنها(ص ۲۹،? رقم ۳۵)،۱۳ – الرخصة الّتی صاحبها فیها بالخیار، ص ۳۰، رقم ۳۴، این رقم در شرح ابحاث در اصل نسخه بحار قبل از رقم قبلی بوده وتوسّط مصحح بحار جابجا شده است.)، ۱۴ – المنقطع المعطوف فی التنزیل (ص ۳۰ – ۳۲،? رقم ۱۵)، ۱۵ – حرف مکان حرف (ص ۳۲،? رقم ۱۷)، ۱۶ – [ما هو متفق اللفظ مختلف المعنی]، (ص ۳۲،? رقم ۳۲، این عنوان را مصحح بحار با توجه به فهرست اجمالی وتفسیر قمی به متن افزوده است.)، ۱۷ – احتجاجه تعالی علی الملحدین (ص ۳۳ و۳۴،? رقم۴۰)، ۱۸ الرد علی عبدة الاصنام والاوثان (ص ۳۴ و۳۵? رقم ۴۰) ۱۹ – الرّد علی الثنویه (ص ۳۵ و۳۶،? رقم ۴۰)، ۲۰ – الردّ علی الزنادقة (ص ۳۶ و۳۷،? رقم ۴۰)، ۲۱ – الردّ علی الدهریة (ص ۳۷، در ذیل آیه ای آمده: وهذا واشباهه رد علی الدهریة والملحدة ممن انکر البعث والنشور، رقم(۰۴?، ?? – ما جاء فی القرآن علی لفظ الخبر ومعناه الحکایة (ص ۳۸، رقم ۲۳، ودر ذیل توضیح آیه ای آمده است: انّه رد علی الیهود، رقم ۴۲)، ۲۳- الرد علی النصاری (ص ۳۸ و۳۹، رقم ۴۱)، ۲۴ – السبب الّذی به بقاء الخلق (ص ۳۹ – ۴۶،? رقم ۵۶)، ۲۵ – معایش الخلق واسبابها (ص ۴۶ – ۴۹،? رقم ۵۶)، ۲۶ – الایمان والکفر والشرک وزیادته ونقصانه (ص ۴۹ – ۶۲،? ارقام ۴۳، ۴۸، ۴۹) در ذیل شرح عنوان این عناوین دیده می شود: ما فرض الله علی الجوارح (ص ۴۹ – ۵۴)، السبق الی الایمان (ص ۵۴ و۵۵)، طاعة ولاة الامر (ص ۵۵ – ۵۸)، فضل المؤمنین (ص ۵۹)، وجوه الکفر (ص ۶۰ و۶۱)، وجوه الشرک (ص۶۱ و۶۲)، وجوه الظلم (ص ۶۲)، الرد علی من انکر زیادة الکفر (ص ۶۲)، ۲۷ – الفرائض (ص ۶۲ – ۶۵،? رقم ۵۶ ونیز ارقام ۱ و۱۳ و۱۴)، در ضمن شرح: حدود الفرائض وحدود الامام المستحق للامامة(ص۶۴) هم آمده است، ۲۸ – الزجر فی کتاب الله (ص ۶۵،? رقم ۲)، ۲۹ – ترغیب العباد (ص ۶۵،? رقم ۳)، ۳۰ – الترهیب (ص ۶۵،? رقم ۴)، ۳۱ – الجدل (ص ۶۶،? رقم ۵) در این رقم احتجاج بر علیه ملحدین واصناف مشرکین ذکر شده است. نیز?) رقم ۴۰)، ۳۲ – القصص عن الامم (ص ۶۷،? رقم ۷)، این رقم به سه قسم «مامضی» و«ما کان فی عصره» و«ما اخبر الله تعالی به انّه یکون بعده، تقسیم شده است. ۳۳ – ضرب الامثال (ص ۶۸،? رقم ۶)، ۳۴- الّذی تأویله فی تنزیله (ص ۶۸ و۶۹،? رقم ۲۶)، ۳۵ – الّذی تأویله قبل تنزیله (ص ۶۹ – ۷۷? رقم ۲۷)، ۳۶ – ما تأویله بعد تنزیله (ص ۷۷ – ۷۸،? رقم ۲۸)، ۳۷ – [ما تأویله مع تنزیله]، (ص ۷۸ – ۸۲)، این عنوان افزوده مصحح بحار است، البته در متن بحار در ص ۷۹ این عنوان آمده: اما ما انزل الله تعالی فی کتابه مما تأویله حکایة فی نفس تنزیله وشرح معناه، عنوان افزوده مصحّح در ص ۶۸ هم آمده است، ولی در فهرست نیامده است.) ۳۸ – الرد علی من انکر خلق الجنة والنار (ص ۸۲ و۸۳، در فهرست نیامده است.) ۳۹ – [الرد علی] من انکر البداء (ص ۸۳ و۸۴، در فهرست نیامده است.) ۴۰ – الرد علی من انکر الثواب والعقاب فی الدنیا وبعد الموت قبل القیامة (ص ۸۴ و۸۵،? رقم ۴۴) ۴۱ – الرد علی من انکر المعراج (ص ۸۵،? رقم ۴۶)، ۴۲ – الردّ علی المجبرة (ص ۸۵ و۸۶،? رقم ۴۰)، ۴۳ – [الرد علی القدریة، ص ۸۶، عنوان از نگارنده است،?رقم ۴۰)،] ۴۴ – الرد علی من انکر الرجعة (ص ۸۶،? رقم۵۱)،۴۵ – من انکر فضل رسول الله (ص) (ص ۸۶ – ۸۸،? رقم ۴۵) در ذیل این رقم بحث عصمة الانبیاء والمرسلین والاوصیاء وما قیل فی ذلک من الاقاویل (ص ۸۸ – ۹۸) آمده است. ۴۶ – الرد علی المشبهة (ص ۹۰، در فهرست نیامده است.) ۴۷ – مخاطبة النبی والمراد غیره (ص ۹۰،? رقم ۳۷)، ۴۸ – مخاطبة لقوم والمراد به قوم آخرون (ص ۹۰،? رقم ۳۶). ۴۹ – الاحتجاج علی من انکر الحدوث (ص ۹۰ و۹۱، بحثی کلامی عقلی است نه تفسیری ودر فهرست نیامده است) ۵۰ – الرد علی من قال بالرای والقیاس والاستحسان والاجتهاد ومن? یقول ان الاختلاف رحمة (ص ۹۱ – ۹۷، بحثی کلامی عقلی است وتنها گاه برخی آیات آورده شده ودر فهرست نیامده است).
۲۰. البته اگر دنیا را به معنای مقابل آخرت بگیریم که عالم برزخ را هم در بر گیرد، مفاد دو عبارت یکی خواهد شد.
۲۱. پس از این عناوین، در عنوان دیگر وارد شده: ۲۰ – ما لفظه واحد ومعناه جمع ۲۱ – ما لفظه جمع ومعناه واحد، این دو عنوان ربطی به مسأ له عام وخاص ندارد، بلکه عناوین مستقلی هستند که در تفسیر قمی ج ۱، ص۱۱ توضیح داده شده است، ودر شرح ابحاث تفسیر نعمانی نیامده است.
۲۲. عنوان این صفحه افزوده مصحح بحار است با توجه به تفسیرقمی.
۲۳. بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۶.
۲۴. همان جا، ص۲۱.
۲۵. همان جا، ص۶.
۲۶. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن ج ۲ ص ۳۰۷، بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه، ص ۲۲۱. الناسخ والمنسوخ، ابن المتوّج ص ۸۷ شرح عبد الجلیل قاری بر الناسخ والمنسوخ، ص ۱۳۶.
۲۷. التمهید فی علوم القرآن ج ۲، ص ۳۰۵، بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه ص ۲۱۳. الناسخ والمنسوخ ص ۷۰، شرح عبدالجلیل قاری ص ۱۰۸.
۲۸. الناسخ والمنسوخ ص ۱۷۲، شرح عبدالجلیل قاری ص ۲۶۱، در التمهید فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۸۰ در منسوخ بودن این آیه مناقشه شده است.
۲۹. الناسخ والمنسوخ ص ۱۲۱، شرح عبدالجلیل قاری ص ۱۹۰ ونیز ر. ک. التمهید فی علوم القرآن ج ۲، ص۳۱۷، در ص ۳۵۴ از صاحب مجمع البیان نقل کرده که منسوخ بودن آیه را نپذیرفته است.
۳۰. التمهید فی علوم القرآن ج ۲، ص ۳۰۳، بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه ص ۲۲۸.، الناسخ والمنسوخ ص ۱۲۱، شرح عبدالجلیل قاری ص ۱۹۰.
۳۱. التمهید فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۱۱، الناسخ والمنسوخ ص ۱۲۲، شرح عبدالجلیل قاری ص ۱۹۲.
۳۲. بقره / ۱۴۴.
۳۳. البته از قتاده نقل شده که آیه تحویل قبله ناسخ آیه (فاینما تولوا فثم وجه الله [بقره / ۱۱۵] می باشد (التمهید فی علوم القرآن ج ۲، ص ۳۱۹، بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه ص ۲۰۰) این سخن بر فرض درستی ربطی به سخن تفسیر نعمانی ندارد.
۳۴. الناسخ والمنسوخ ص ۵۱، شرح عبدالجلیل قاری، ص ۷۷، ونیز ر. ک. التمهید فی علوم القرآن ج۲، ص ۳۲۱ که در منسوخ بودن آیه فوق مناقشه کرده است.
۳۵. بحار الانوار، ج۹۳، ص۹.
۳۶. بحارالانوار، ج ۹۳، ص۹، البته اگر زنی به دست مردی کشته شود، اولیاء مقتول می توانند مرد قاتل را قصاص کنند ولی باید نصف دیه را به ورثه قاتل بدهند. درباره آیه قصاص همچنین ر. ک. الناسخ والمنسوخ، ص ۴۷، شرح عبدالجیل قاری ص ۶۸، التمهید فی علوم القرآن ص ۲۲۰.
۳۷. همچون آیه (اذا حضر القسمة اولوا القربی والیتامی فارزقوهم منه [نساء / ۸] که سعید بن مسیب نیز آن را با آیه مواریث منسوخ می داند، وبرخی روایات از امام باقر وامام صادق (ع) هم بر آن دلالت دارد ولی برخی دیگر از روایات آیه را منسوخ نمی داند (ر. ک .الناسخ والمنسوخ ص ۸۳، شرح عبدالجلیل قاری ص ۱۳۱، التمهید فی علوم القرآن، ج۲، ص ۳۳۱، بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه ص ۲۵۴) وآیه تتخذون منه سکراً ورزقاً حسناً[النحل/ ۶۷] که برخی روایات آن را منسوخ می داند ومرحوم فیض آن را از باب نسخ سکوت گرفته است. (التمهید فی علوم القرآن ج۲، ص۳۶۵) وآیه قولوا للناس حسناً [بقره/ ۸۳] که به گفته قتاده با آیات سیف نسخ شده است (التمهید فی علوم القرآن، ج۲، ص۳۱۹).
۳۸. بحارالانوار،ج۹۳، ص۱۱.
۳۹. التمهید فی علوم القرآن، ج۲، ص۳۲۹، مرحوم طبرسی می گوید:«وانکر الجبائی نسخ هذه الایة لما فیه من اباحة بعض المعاصی» مراد جبائی از این جمله چندان روشن نیست، باری در مجمع البیان، ابن عباس در زمره کسانی که آیه را غیر منسوخ دانسته اند ذکر شده است.
۴۰. این اشکال به صورت دو اشکال در التمهید فی علوم القرآن ج۲، ص۳۳۰ ذکر شده است.
۴۱. نادرستی این اشکال در بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه ص ۲۰۹ آمده است که اصل کلام آن با کلام ما یکی است ولی در نحوه تقریب تفاوتهایی بین آنها وجود دارد.
۴۲. در بحوث فی تاریخ القرآن وعلومه ص ۱۱۰ می گوید:«تعابیر مشابه «ما قدروا الله حق قدره» و«ما رعوها حق رعایتها» همگی به امری بالاتر از متعارف ناظر است» ولی آیا این آیات، مردم را بر عدم انجام تکلیف حرجی مذمّت می کند؟ چندان روشن نیست.
۴۳. زیرا اولاً فرد ظاهر بودن صورت حرج در مورد (اتقوا الله حق تقاته) مسلّم نیست. ثانیاً: ممکن است آیه (فاتقوا الله ما استطعتم) قرینه بر این باشد که امر در آیه (اتقوا الله حق تقاته) امر الزامی شرعی نیست بلکه امر استحبابی یا امر الزامی اخلاقی است، این معنا اگر خلاف ظاهر بدوی این آیه هم باشد، دلیل بر منسوخ بودن آیه نخواهد بود.
۴۴. بحارالانوار، ج۹۳ ص۱۰، البته محتمل است مراد تفسیر نعمانی نسخ آیه سوره ذاریات با آیه سوره هود باشد.
۴۵. التمهید فی علوم القرآن ج ۲، ص۲۸۳، علامه طبرسی در ذیل آیه (ان الّذین امنوا والّذین هادوا والنصاری والصابئین من آمن بالله والیوم آلاخر فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون[البقره/ ۶۲] از ابن عباس نقل می کند که این آیه را آیه «ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه [آل عمران/ ۸۵] نسخ کرده است ومی افزاید: که این سخن بعید است، زیرا نسخ در خبری که متضمن وعد است نمی آید، بلکه تنها در احکام شرعیه که با تغییر مصلحت می تواند تغییر کند جایز است ومی گوید: «فالاولی تفنید هذه النسبة الی ابن عباس».
اصل سخن علامه طبرسی، سخنی است صحیح ولی تطبیق آن بر این بحث نادرست می نماید، زیرا می توان مفاد آیه را مربوط به شریعت دانست، بدین گونه که در آغاز التزام به شریعتهای پیشین وعمل به دستورات آن مجاز بوده ولی بعداً چنین حکمی نسخ شده باشد، وعده در آیه فوق هم تنها در مورد کسانی است که در زمان نزول آیه وقبل از نزول آیه دوم به ادیان گذشته پای بند بوده اند، ولی پس از نزول آیه دوم دیگر وعده ای در کار نیست. البته ما نمی خواهیم ادعای نسخ را صحیح بدانیم، زیرا اساساً مفاد آیه سوره بقره تأ یید ادیان گذشته نیست، بلکه مراد از آیه چیز دیگری است که در کتب تفسیر آمده ولی سخن ما در این است که ادعای نسخ در این آیه ادعای غریبی نیست.
۴۶.بحارالانوار ج ۹۳ ص ۱۱، عبارت تفسیر نعمانی محتمل است به نسخ آیه دوم با آیه اول نظر داشته باشد.
۴۷. تفسیر طبری (تحقیق محمود شاکر)، ج۱۶ ص۱۲۶ – ۱۳۲، تفسیر کبیر فخر رازی (منشورات محمد علی بیضون) ج ۲۱، ص ۲۰۷ – ۲۰۹ مجمع البیان (افست چاپ مصر) ج۶، ص ۵۰۴ – ۵۰۶ و...
۴۸. مجمع البیان ج۶، ص۵۰۵.
۴۹. قابل ذکر است که آیه فوق دور بودن مؤمنان را از آتش دوزخ می رساند وتنها دخول مؤمنان را در آتش را نفی نمی کند، اگر ورود در آیه دیگر به معنای وصول هم باشد، چندان با دور بودن مؤمنان از آتش دوزخ سازگار نمی نماید.
۵۰. تفسیر کبیر، ج۲۱، ص ۲۰۸.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم