صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۱۰۷) آينده پژوهى قرآنى وجايگاه مهدويت در آن
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۱۰۷) آينده پژوهى قرآنى وجايگاه مهدويت در آن

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: رحیم کارگر تاريخ تاريخ: ۲ / ۷ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۳۱۵۰ نظرات نظرات: ۰

آينده پژوهى قرآنى وجايگاه مهدويت در آن

چكيده
آينده پژوهى به عنوان دانش شناخت وشکل دهى به آينده، امروزه جايگاه مهمى در دنيا پيدا کرده ووارد عرصه هاى مختلف زندگى بشر - اعم از فرهنگ، سياست، اقتصاد، اجتماع و... - شده است. اين دانش نوپديد، با اينکه ريشه در گذشته تاريخ دارد؛ اما سامان جديدى پيدا کرده وداراى اصول، مبانى، رويکردها وروش هاى خاصى شده است. از آنجايى که رشد وبالندگى آينده پژوهى در غرب بوده، مبانى واصول آن نيز از مدرنيته غربى تاثير پذيرفته ورنگ وبوى اومانيستى وسکولار به خود گرفته است. بر اين اساس براى بومى سازى آينده پژوهى، بايد پالايش جدى در رويکردها ومبانى آن صورت گيرد واز منظر دينى - بخصوص از منظر قرآنى - به آن پرداخته شود. شناخت رويکردهاى آينده شناسانه قرآن وتوجه به جايگاه آموزه مهدويت در آن، مى تواند کمک شايان توجهى در بومى سازى آينده پژوهى کرده وجنبه هاى دينى آن را تقويت ويافته هاى آن را واقعى تر سازد.

مقدمه

عصر حاضر، عصر آينده پژوهى است ومديريت آينده، يکى از راهبردهاى اساسى براى اداره جامعه بشرى به حساب مى آيد. سرعت تغييرات در دنياى امروز بيشتر از گذشته است وهمه سازمان ها، دولت ها، گروه ها ومردم با پيش بينى آينده، بايد خود را براى رودرويى با آن آماده کرده وچشم اندازهاى ممکن، متحمل ومرجح را به کمک آينده پژوهى براى خود انتخاب نمايند. امروزه شناخت روندها وتوصيف دقيق آينده وترسيم آنچه در انتظار جوامع است، مقدمه هرگونه طراحى وبرنامه ريزى به حساب مى آيد.
آينده پژوهى به معناى خاص (آينده پژوهى مدرن) دانشى است که در اين ۵۰ ـ۶۰ سال اخير شکل گرفته وتوانسته به سرعت، در تمامى عرصه هاى زندگى وارد شده ونفوذ واثر گذارى خاصى در آنها داشته باشد. ساخت دنياى مطلوب در آينده، مبتنى بر يک سرى شناخت هايى است که براساس احتمالات وطرح آينده هاى مختلف (ممکن، محتمل ومطلوب) صورت مى گيرد وهدف آن گزينش بهترين ومطلوب ترين آنها است. براين اساس بخشى از آينده مربوط به تصويرها، اقدامات وخواسته هاى انسان ها است که در صورت همراهى با سنت ها وقوانين الهى وتوجه به علايم ونشانه هايى که از آينده در معارف دينى مطرح شده، مى تواند جامعه را به سوى يک (آينده پژوهى متعالى) سوق دهد وزمينه هاى رشد معنوى وپيشرفت ما را فراهم سازد. هدف مهم آينده پژوهى ارتقاى سطح زندگى انسان هاست که اين مهم به روشنى در دين اسلام مطرح شده وآنان را براى رسيدن به فرجام نيک ـ در دنيا وآخرت ـ ترغيب کرده است. بررسى ومطالعه آيات الهى، نشان مى دهد که قرآن مؤمنان وصالحان را به توجه به آينده وتلاش براى ساختن آينده اى روشن پايدار وانسانى دعوت مى کند؛ چنان که به صراحت مى فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ ولْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد). (حشر، آيه ۱۸)
ونيز مى فرمايد: (أَوَلَمْ يَنْظُرُوا في‏ مَلَكُوتِ السَّماواتِ والْأَرْضِ وما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ وأَنْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ). (اعراف،آيه ۱۸۵) وده ها آيه ديگر که به طور مستقيم وغير مستقيم از دينداران وخردمندان مي-خواهد از فرصت هاى حال، به طور کامل بهره گرفته وبا هوشيارى وبصيرت واقتدار براى آينده آماده شوند.
با انديشه وتامل در آيات مربوط به آينده وآينده شناسى در مى يابيم که قرآن از همه مى خواهد، آينده را جدى بگيرند وبا همه توانايى وعلم ودانش خود، به اسقبال آن بروند. از اين نظر آينده بسيار مهم وقابل توجه است وانسانها همواره بايد خود را براى روبه روشدن با آن چه در اين دنيا وچه در آخرت آماده سازند. بر اين اساس قرآن چشم اندازى خيره کننده از آينده ارائه مى دهد که در آن هم هشدار وخطرباش است وهم وعده وبشارت. اين نوع نگاه، رويکردى پويا به زندگى است که اگر همراه با آينده پژوهى (دينى باشد)، مؤثرتر وکارسازتر خواهد بود. با توجه به اين مقدمه، مسئله اى که فرا روى پژوهشگران قرار دارد، جايگاه آينده پژوهى در قرآن وارتباط آموزه سترگ وگران سنگ مهدويت با آن است. پس سوال اساسى اين مقاله اين است که: آينده پژوهى با چه رويکردهايى در قرآن کريم مطرح شده وچگونه مى توان جايگاه آموزه مهدويت را در آن تبيين کرد؟
براى روشن شدن پاسخ ابتدا نيم نگاهى به آينده پژوهى ورويکردها واهداف عمده آن مى اندازيم.
جايگاه واهداف آينده پژوهى
آينده پژوهى يعنى مهيا بودن براى آينده واستخدام منابع موجود به بهترين وجه ممكن درراستاى ارزش ها واهداف. آينده پژوهى مشتمل بر مجموعه تلاش هايى است که بااستفاده از تجزيه وتحليل منابع، الگو ها وعوامل تغيير ويا ثبات، به تجسم آينده هاى بالقوه وبرنامه ريزى براى آنها مى پردازد. آينده پژوهى منعکس مى کند که چگونه از دل تغييرات (يا تغيير نکردن) (امروز)، واقعيت (فرد) تولد مى يابد.آينده پژوهى، در حقيقت تصميم گيرى مربوط به آينده در زمان حال است. دانش وبينشى كه آينده پژوهى در اختيار انسان مى گذارد، ورا در كسب موقعيت برتر در عرصه رقابتى يارى رسانده ودر نتيجة فهم ودرك نيروها وعوامل مؤثر در زمينه فعاليت هاى شخصى وسازمانى، ورا دربارة تغييرات احتمالى آينده هوشيار تر مى كند وبه همگان اجازه مى دهد بدانند به کج مى توانند بروند (آينده هاى محتمل) وبه کجا بايد بروند (آينده هاى بايسته) واز چه مسيرهايى مى توانند با سهولت بيشترى به آينده هاى مطلوب برسند.
سهيل عنايت الله آينده پژوه پاکستانى مى گويد: آينده پژوهى بررسى نظام مند آينده هاى ممكن، محتمل ومرجح، جهان بينى ها وپشتوانه هاى اساطير ى هر آينده است. آينده پژوهى از ديرباز مشتمل بر بررسى نيروهاى بيرونى وتأثيرگذار بر آينده ـ طالع بينى وپيش گويى ـ بوده كه بعدها به سمت مطالعات ساختارى (الگوهاى تاريخى تغيير؛ ظهور وسقوط ملت‌ ها ونظام ها) وعامليت انسانى (مطالعه وخلق تصاوير مرجح مربوط به آينده) حركت كرده است. (عنايت الله، ۲۰۰۷)
اگرچه هميشه (آينده پژوهانى) وجود داشته اند كه به آينده وشيوه هاى بهتر درك تغيير مى انديشده اند، ولى زمان شكل گيرى رشته (آينده پژوهى) - كه ماهيتى کاملاً (بين رشته اى) دارد- در خلال جنگ جهانى دوم ودوران پس از آن بود. آينده پژوهى از دهه شصت آغاز شد وبه عنوان يکى از رشته هاى جديد علوم، پايه ريزى شد. دهه معروف ۱۹۶۰، دهه پيدايش سازمان هاى آينده پژوهى در گوشه وكنار جهان بود. در واقع بايد اذعان داشت كه بيشتر نويسندگان در قرن اخير توانسته اند با تبيين اصول وموضوعات اين علم، راهى نو در برابر آينده پژوهان در آينده بگسترانند. در اين كوشش، آينده پژوهان مشهورى مانند: (وندل بل) و(ريچارد اسلاوتر) مشاركت داشتند. (اسلاتر، نوانديشى براى هزاره نوين: ۱۱ و۱۲)
با توجه با اين بيان مى توان پنج ديدگاه كلى را درباره آينده پژوهى شناسايى کرد:
الف) ديدگاه استنتاجى: پيروان اين دسته از روش ها معتقدند كه آينده، ادامه منطقى گذشته است بنابراين كسى كه روندهاى گذشته را به خوبى شناسايى كند، مى تواند با استفاده از منطق حاكم بر روندهاى گذشته، آن ها را به سمت آينده گسترش داده وبهترين پيش بينى ممكن را به دست آورد. روش هاى تحليل روند (Trend Analysis) در اين ديدگاه مورد استفاده قرار مى گيرد.
ب) ديدگاه تحليل الگوها: دراين دسته از روش ها اعتقاد بر اين است كه تاريخ تكرار خواهد شد، بنابراين بهترين پيش بينى در اين ديدگاه، از طريق تحليل مقايسه اى وتطبيقى موقعيت هاى گذشته وارتباط دادن آنها با آينده هاى محتمل به دست مى آيد. تحليل هاى تاريخى (Historical Analysis) دراين ديدگاه قراردارند.
ج) ديدگاه تحليل هدف: پيروان اين دسته از روش ها معتقدند كه آينده توسط باورها واقدامات افراد، سازمان ها وارگان هاى مهم وكليدى به وجود مى آيد؛ بنابراين آينده را مى توان با مطالعه اهداف وآرمان هاى تصميم سازان وافراد مؤثر پيش بينى كرد. در حقيقت چشم انداز وآرمان هاى افراد وسازمان هاى مؤثر، از آينده محتمل پرده بردارى مى كند. ترسيم چشم انداز (Visioning) به اين ديدگاه اختصاص دارد.
د) ديدگاه آينده هاى متعدد: به باور پيروان اين ديدگاه، آينده بينى زمانى اثربخش خواهد بود كه طيف وسيعى از روندهاى حوادث ممكن شناسايى شده وآينده هاى متعدد ومختلفى را با جمع آورى اطلاعات از محيط هاى مختلف به تصوير بكشيم نمونه بارز اين دسته از روش ها تكنيك برنامه ريزى بر پايه سناريوها (Scenarios) است.
ه) ديدگاه مكاشفه اى: براين پايه استواراست كه آينده به واسطه پيچيدگى هاى حاكم برآن وتوأم بودن با مؤلفه هاى اثرگذار بى شمار بايد از طريق جمع آورى هرچه بيش تر اطلاعات واستفاده از فرآيندهاى نيمه خودآگاه وكشف ومكاشفه شخصى رمزگشايى شود. تكنيك دلفى (Delphi) از جمله اين روش هاست (ضرورت توجه به علم آينده پژوهى، بهروز اسدنژاد).
بر اين اساس آينده پژوهى، فرآيندى علمى است که استدلال، انتخاب واقدام را در مى آميزد.وندل بل اهداف آينده پژوهى را نُه هدف عمده دانسته است:
بررسى آينده هاى ممکن؛ بررسى آينده هاى محتمل؛ بررسى تصويرهاى آينده؛ بررسى بنيان هاى معرفتى آينده پژوهى؛ بررسى بنيان هاى اخلاقى آينده پژوهى؛ تفسير گذشته وتعيين موقعيت حال؛ تلفيق دانش وارزش براى طراحى حرکت اجتماعى؛ افزايش مشارکت مردمى در تصويرسازى از آينده وطراحى آن؛ ترويج تصويرى خاص از آينده وحمايت از آن (وندل بل، ۱۹۹۷).
به طور کلى براى مطالعه در مورد آينده، اهداف مختلفى ذکر کرده اند که برخى از آنها به طور خلاصه عبارتند از:
۱. تهيه وتنظيم قواعدى براى تحولاتى که در آينده اتفاق مى افتد وبر اساس آينده شناسى قابل پيش بينى هستند.
۲. شناخت ودرک صحيح از مسايل نوظهور وجديد ونحوه برخورد ويا مقابله با آنها.
۳. انجام برنامه ريزى بلند مدت وکوتاه مدت وپيشگيرى از نتايج زيان بار رويدادهاى پيش بينى نشده.
۴. پرهيز از گام نهادن در محيط پرخطر وناشناخته آينده.
۵. پذيرش ودرک اهميت ايده ها، ارزش ها ونگرش هاى مثبت گذشته وحال در خلق وايجاد آينده در جهان برتر.
۶. پديد آوردن نگرشى سيستماتيک ومنظم ومنطقى به تحولات آتى که در زندگى انسان ها اثر مستقيم دارد. (عيوضى، ۱۳۸۸؛ به نقل ازSlaughter, R. New Thiking for a New Millennium. ۱۹۹۶)
با توجه با اين اهداف روشن مى شود که آينده پژوهان مى خواهند علل تغيير را بشناسندو بر اساس آن نقبى به آينده بزنند. در واقع کليد واژه شناخت آينده تغيير است. تغيير، از ديد آنها، از يک سو به فرآيندهاى پويايى گفته مى شود که زيربناى پيشرفت هاى مبتنى بر فناورى هستند واز سوى ديگر، تحول در شرايط سياسى، اقتصادى، اجتماعى وفرهنگى حاکم را در بر مى گيرد. آينده پژوهان براى يافتن نظريه هايى تلاش مى کنند که علاوه بر توضيح چنين تغييراتى، در تشخيص وفهم آن ها به مردم کمک کنند. آنان مى خواهند تعيين کنند که کدام تغييرات پيش بينى شده را مى توان پذيرفت؛ چراكه اين تغييرات به شكلى گذرا، خارج از توان کنترل بشر قرار دارند.
در پايان اين نکته را نيز بايد بدانيم که بخش اعظم آينده پژوهى، بر گمانه زنى استوار است واز اين جهت آينده پژوهى مى تواند علم به شمار مى آيد. علم، گرچه به اقتضاى رسالت خود، در جست وجوى حقيقت است اما در روش ها وساختارهاى منطقى آن، پديده هاى مشروط، خلاف واقع يا جهت دار، تأملات نظرى، صورت بندى خلاقانة فرضيه ها وپيش بينى نيز يافت مى شود. بنابراين از ديدگاه معرفت شناسى، ميان بسيارى از گزاره هاى علمى وبسيارى از گزاره هاى مطرح شده از سوى آينده پژوهان دربارة آينده تفاوتى وجود ندارد. گزاره هاى علمى نيز نوعى گمانه زنى هستند. اما بايد ديد که رويکردهاى قرآن به آينده پژوهى چيست وتفاوتهاى شناخت قطعى آينده با غيب گويى چه مى باشد؟
آينده پژوهى در قرآن
شناخت آينده، هميشه مورد توجه مردم ودانشمندان بوده ورويکردها وشيوه هاى مختلفى نيز در اين رابطه ارايه شده است.در اين ميان قرآن دقيق ترين وعميق ترين نگاه ها را به آينده دارد ورويکردها واصول مشخص وروشنى در رابطه با آن اتخاذ کرده است. (آينده) کليد واژه اصلى در قرآن جهت ايجاد آگاهى وآمادگى براى داشتن آينده اى روشن ومتعالى است. اين آينده هرچند براى انسان ها مبهم وناشناخته است؛ اما قابل مطالعه وانديشيدن وتامل است؛ يعنى امرى است که همه بايد متوجه آن شده وخود را از هر لحاظ براى شکوهمندى وتعالى آينده آماده سازند. اين آينده هم مى تواند فرجام نهايى انسان در دنياى ديگر باشد وهمه آتيه زندگى ودر همين دنيا . بر اين اساس آينده پژوهى قرآن، معطوف به اين است که انسان درباره اعمال ورفتار خود بينديشد وبا دانايى وتوانايى هاى خود متوجه آينده باشد وبراى رشد وبالندگى آن بکوشد. قرآن مى فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ ولْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ...) (حشر، آيه ۱۸).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (براى دنياى خود چنان کار کنيد که گويى تا ابد در آن زنده ايد وبراى آخرت خود چنان کار کنيد که گويى فردا خوهيد مرد). (شيخ صدوق، ۱۴۱۳، ج۳، ص۱۵۶، ح۳۵۶۹)
بر اساس آيه اى شناخت آينده واطلاع بر غيب، داراى منفعت وخير فراوانى براى انسان است؛ زيرا وى را متوجه (خير وشرّ) خود وگزينش خير مى کند. اما علم قطعى ويقينى به آن، تنها در دست خداست: (قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً ولا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ ولَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وبَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون). (اعراف، آيه۱۸۸)
بر اساس اين آيه هر کس بتواند به غيب دسترسى پيدا کرده وبر آينده قطعى دانا شود، به يقين خير ومنافع فراوانى به دست خواهد آورد؛ اما علم غيب (وشناخت آينده قطعى)، اختصاص به خدا دارد وغير وهرچه باشد، وجودش محدود است وممكن نيست كه از حدش بيرون شده وبه آنچه که خارج از خدا وغايب از اوست، آگاه شود ومعلوم است که هيچ موجودى، غير محدود وغير متناهى ومحيط به تمام اشياء نيست، مگر خداى تعالى. پس تنها وعالم به غيب است. در اين راستا پيامبر خدا مى فرمايد: علم غيب (شناخت آينده) آدمى را به تمامى خيرها وشرها واقف مى سازد وعادتاً معقول نيست کسى که به همه خيرها وشرها اطلاع دارد، از اطلاعات خود استفاده نکند واگر کسى تمامى خيرات را به خود جلب نکرده وهمه شرور را از خود دفع نمى کند، بايد بفهميم که قطعاً علم غيب نداشته است. (ر.ک: محمد حسين طباطبايى، ۱۳۸۶، ج۸، ص۴۸۵).
البته دانش آينده پژوهى به يقين پايين تر از (علم غيب) است وتنها گمانه زنى وبررسى حدسيات واحتمالات از طريق شواهد وادله مختلف است که مى تواند موجب دسترسى به فرصت ها ودورى از تهديدها وشرها در حد وتوان خود شود وافراد را آماده رويارويى با آينده هاى ممکن ورسيدن به آينده مطلوب سازد. ناگفته نماند گوشه اى از علم غيب الهى، از طريق پيامبر وامامان معصوم به مردم بيان شده واخبار غيبى زيادى از آينده در منابع دينى نقل شده است که مى تواند براى (آينده پژوهى) بسيار راهگشا واساسى باشد. با توجه به تفاوت غيب گويى وآينده پژوهى، رويکردهاى آينده شناسى قرآن را مى توان درامور زير شمارش کرد:
۱. آينده شناسى گذشته نگر
روند شناسى وتحليل روند يکى از روش هاى آينده پژوهى است که عمدتا بر شناسايى روندهايى مى پردازد که از گذشته وجود داشته واحتمالا تا آينده نيز امتداد خواهد يافت. اين مسئله مى تواند مبتنى بر شناسايى مولفه هاى فراوانى از تاريخ و... باشد که از منظر قرآن به بخشى از آنها (سنت هاى تاريخى) گفته مى شود. گذشته همواره کليد شناخت آينده به حساب مى آمده وپند وعبرت گرفتن از حوادث ورويدادهاى پيشين، منجر به تغيير روش ها ومنش ها وعدم گرفتار آمدن به وضعيت گذشتگان است. قرآن مى فرمايد: (وكَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِى الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحيصٍ* إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وهُوَ شَهيدٌ). (ق، آيه ۳۶ و۳۷).
براساس اين آيه، هر آن، احتمال نابودى وهلاكت عده اى از مردم به جهت دورى از حق وحقيقت وجود دارد. علامه طباطبايى در تفسير اين آيه مى نويسد: (کلمه قلب به معناى آن نيرويى است که آدمى به وسيله آن تعقل مى کند وحق را از باطل تميز مي-دهد. خير را از شر جدا ونافع را از مضرّ فرق مى گذارد واگر تعقّل نکند وچنين تشخيص وجدا سازى نداشته باشد، در حقيقت وجود ومثل عدم وخواهد بود؛ چون چيزى که اثر ندارد، وجود وعدمش برابر است ومعناى القاى سمع همان گوش دادن است. کانه انسان در هنگام گوش دادن به سخن کسى، گوش خود را در اختيار ومى گذارد تا هر چه خواست به وبفهماند وکلمة (شهيد)، به معناى حاضر ومشاهده کننده است. (محمد حسين طباطبايى، ج۳، ص۲۴۹).
از طرف ديگر يکى از رويکردهاى آينده شناسانه قرآنى، سنت شناسى تاريخى است. اين رويکرد مبتنى بر يك سرى قوانين وقواعدى است كه تحت عنوان (سنّت) شناخته مى شود. به طور کلى مى توان سنت هاى الهى را به يک اصل کلى وقاعده عمومى برگشت داد وآن اينکه: هر گاه جامعه، امکانات وتوانايى خود را در مسيرى که از جانب خدا وبه وسيله پيامبران تعيين شده است، قرار دهد وخود را با عالم هستى، منطبق سازد وبين خود وارادة الهى رابطه ايجابى برقرار کند ومسئوليت خود را در برابر حق بشناسد، چنين جامعه اى صعود مى کند وقابليت بقا مى يابد وآينده اى روشن فراروى خود دارد. در مقابل اگر جامعه اى با ارادة الهى، رابطه سلبى داشته باشد وامکانات خود را نه در راه رسيدن به تکامل انسانى؛ بلکه در راه هوس هاى زودگذر قرار بدهد، چنين جامعه اى دير يا زود تاوان اين انحراف از مسير حق را داده، دچار سرنوشت شومى خواهد شد. اين نوع رويکرد کمک شايان توجهى به شکل گيرى آينده پژوهى دينى مى کند؛ يعنى، شناخت سنن وقوانين الهى حاکم بر جهان وتشخيص مسير وجهت هاى اين سنت ها، باعث کشف وشناخت هرچه بيشتر رويدادها وحوادث آينده مى کند.
۲. آينده شناسى غيبى (وحيانى)
غيب گويى وپيشگويى وحيانى، مهم ترين رويکرد قرآن در شناخت آينده است. غيب گويى، به معناى خبر دادن از امور پنهانى ونا معلوم است . هنگامى که آفتاب از ديدگان انسان مستور وپنهان مى گردد، مى گويند: (غابت الشمس)؛ يعنى آفتاب پنهان گرديد. قرآن چيزهايى را که از قلمرو حس بشر بيرون مى باشد (مثل علم به آينده)، (غائبة) مى گويد: (وما مِنْ غائِبَةٍ فِى السَّماءِ والْأَرْضِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين) (نمل، آيه ۷۵.) قرآن در آيات متعددى، خدا را با صفت (عالِمِ الْغَيْبِ والشَّهادَه) (انعام، آيه ۷۳ وتوبه، آيه ۹۴ ورعد، آيه ۹ ومؤمنون، آيه ۹۲ و...) توصيف مى کند؛ مقصود اين است که علم وبر آنچه که از قلمرو حواس بشر خارج است، يا در قلمرو خواس وقرار دارد، محيط ومسلط بوده واو بر همه چيز آگاه است. آگاهى از غيب بايد از تمام قرائن وشواهد تجربى، پيراسته باشد واز طريق اسباب عادى ومجارى علمى به دست نيايد. از باب نمونه پيامبر اسلام از طريق وحى قرآنى، از پيروزى مجدّد روميان بر پارسيان، در مدّت محدودى به طور قطع ويقين گزارش داد وفرمود: (في‏ أَدْنَى الْأَرْضِ وهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * في‏ بِضْعِ سِنينَ)؛ (روم، آيه ۳و۴) براى گزارش پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مستندى جز وحى الهى نبود وهرگز اين آگاهى را از مجارى واسباب عادى مانند موازنه قدرت هاى نظامى دو ملت، بررسى روحيه سربازان وافسران و... به دست نياورده بود. وى در محيط حجاز بريده با خارج نبودن وسايل ارتباط جمعى ويا تبادل اطلاعات نظامى وسياسى، يک چنين گزارش را در اختيار جامعه نهاد وبه همين دليل اين گونه خبرهاى غيبى، يکى از جهات اعجاز اين کتاب جاويدان به شمار مى رود. (جعفر سبحانى،، ۱۴۱۰هـ، ج۸، ص۲۸۹ و۲۹۰)
در هر حال اين نوع آينده شناسى اختصاص به خداى متعال دارد وآينده پژوهى را راهى به آن نيست؛ هر چند بسيارى از پيشگويى هاى غيبى ووحيانى مى تواند در شناخت آينده مفيد وپرثمر باشد. به همين جهت آينده پژوهى دينى تنها با استفاده از آموزه هاى غيبى ووحيانى - که در منابع دينى ذکر شده -، مى تواند مسير مطمئن تر وروشن ترى را در شناخت آينده طى کند. براين اساس آينده پژوهان بايد اين موارد را از نصوص معتبر استخراج كرده ودر تحليل وتبيين آينده، مورد توجه قرار دهند.
۳. آينده شناسى آرمان گرا
انسان هميشه با داشتن آرمان هاى بلند وآرزوهاى متعالى، رو به آينده اى زيبا وبا شکوه دارد؛ به همين جهت تصوير پردازى روشن وواقعى از آينده، مسير زندگى ورا تغيير داده ودر جهت درست وتاثير گذار قرار مى دهد. قرآن با تصوير جامعه اى آرمانى ومطلوب، بر اراده وخواست انسان ها تاثير مى گزارد وباعث حرکت ورشد جوامع مى شود. آرمان گرايى قرآنى، افکار وانديشه مسلمانان را همواره متوجه آينده کرده وآنان را براى رسيدن به آن جامعه کامل تشويق نموده است. اين امر به اندازه اى مهم، قطعى وبايسته توجه است كه خداى متعال خود تحقق جامعه آرمانى اسلامى را بر روى زمين وعده داده است: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ...). (نور، آيه ۵۵) اين جامعه آرمانى، داراى ابعاد وويژگى هايى است که در صفحات بعدى به آنها اشاره خواهد شد. مهم ترين هدف وبرنامه اين جامعه رسيدن به سعادت وکمال واقعى است که در پرتو دورانديشى وخرد ورزى به دست مى آيد. جامعه آرمان گراى قدسى، با نگاه جامع ودقيق به آينده براى اعلاى کلمه الله وحاكميت عقلانيت، معنويت وعدالت مى كوشد. بر اساس آرمان گرايى قرآنى، شرط رسيدن به اين جامعه مطلوب، اراده هاى توانمند وپر تلاش انسان ها است. بر اين اساس آينده پژوهى، به طور كامل از آرمان گرايى قرآن بهره برده وتصوير جامع وروش آن را به عنوان چشم انداز قدسى، براى جامعه بشرى ارائه دهد.
۴. آينده شناسى معنا گرا
بر اساس سنّت الهى؛ تنظيم رفتارهاى فردى واجتماعى بر اساس ومنطبق با تقواى الهى، به سامان يافتن امورخواهد انجاميد (مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * ويَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب). (طلاق، آيه ۲ و۳) طبيعت نيز در اين امر، در خدمت فرد يا جامعه بشرى قرار گرفته ودر جهت ارتقاى استعدادهاى روحى ودرجات معنوى از طريق عبوديت بوده است (وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ والْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون)؛ (ذاريات، آيه ۵۶). بر اين اساس حفظ زندگى مادى، ناشى از روحى ومعنوى است وانسان بايد براى تدبير اين هدف، در اين صورت مبناى شکل گيرى آينده امن وپايدار براى چنين فرد يا جامعه اى، پاكى وپرهيزگارى ونيكوكارى خواهد بود (قُلْ يا عِبادِ الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في‏ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ) (زمر، آيه۳۰).
براين اساس يکى از قوانين حاکم بر تاريخ، اين است که رعايت تقوا ودستورهاى دينى، موجب افزايش نعمت هاى مادى ومعنوى مى شود. (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا واتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ والْأَرْضِ ولكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ). (أعراف، آيه ۹۶).
ونيز: (وأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً) (جن، آيه ۱۶) اين آيات از رابطه اى معيّن سخن به ميان مى آورند، كه عبارت است از: رابطه بين پايدارى واجراى احکام خدا وپياده کردن اوامر الهى، در صحنه علم با فراوانى خيرات وبرکات وتوليد. اين مسئله، به هيچ عنوان در مطالعات آينده پژوهى، لحاظ نمى شود ووظيفه آينده پژوهى دينى است كه وارد اين حوزه شده ورابطه بين معنويت وتغييرات، تحولات آينده را بازكاوى كند.
در اينجا ملاحظه مى شود که قرآن کريم با تاکيد، اين منطق را مطرح مى فرمايد: که اگر در جامعه اى عدالت در توزيع حاکم باشد، محصول ونتيجه مستقيم آن فراوانى توليد خواهد بود... اگر جامعه عدالت توزيع را رعايت کند وموازين آن را در نظر بگيرد، نه تنها از جهت ثروت حاصله، گرفتار تنگنا نخواهد شد ومردم از اين جهت به فقر وتنگدستى نخواهند افتاد؛ بلکه حتى ثروت ومال وخيرات وبرکات جامعه را افزايش هم خواهد يافت.
سنّت تاريخ به تأکيد مى گويد: که پياده کردن اديان ومذاهب الهى وآسمانى وکاربرد جدّى ومحکم دستورها واحکام دينى در روابط توزيع، هميشه وبه طور مستمر فراوانى توليد، ازدياد محصول وافزايش ثروت را به بار مى آورد ونهايتاً به گشايش درهاى خير وبرکات از آسمان وزمين بر روى مردم منتهى مى شود واين يکى ديگر از سنت ها وقوانين تاريخ است.. (ر.ک: شهيد صدر، ۱۳۸۳، ص۸۰ و۸۱.)
چنين آينده پژوهى اى، نه تنها در صدد شناخت وساخت آينده است؛ بلکه عوامل مهم آنها را نيز مطرح کرده ونظام هاى بشرى را متوجه آن مى کند. اين آينده پژوهى معنوى؛ بر تأثير ويژه ارزش هاى اخلاقى وهنجارهاى انسانى بر شکل گيرى آيندة مثبت ومتعالى تأکيد مى ورزد وهمگان را بر پايبندى به دين ومعنويت دعوت مى کند تا نتايج درخشان آن را به زودى در زندگى خود شاهد باشند.
۵. آينده شناسى غايت گرا
از نظر قرآن، جهان وهر آنچه که در آن هست، رو به سمت وجهت مشخص ومعينى در حرکت است. اين حرکت وپويش کلان، طورى برنامه ريزى شده که همه تحولات ودگرگونى ها را تحت تاثير خود قرار مى دهد وچيزى خارج از آن رخ نمى دهد. آرى نه تنها انسان، بلکه جهان وهرآنچه در آن هست به سوى خدا گام مى سپرد وهيچ حرکتى وتغييرى بيهوده وبى هدف نيست. قرآن مى فرمايد: (وما خَلَقْنَا السَّماءَ والْأَرْضَ وما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ). (ص، آيه ۲۷)
از اين آيه وآيات ديگرى که به همين مضمون وارد شده است (ر.ک: روم، آيه۸؛ آل عمران، آيه ۱۹۱؛ دخال، آيه ۳۸،) اين مطلب به دست مى آيد که جهان هستى بر اساس حق آفريده شده وبنابراين هدف شكوهمند ومتعالى اى را در آينده دنبال مى کند وآفرينش جهان، باطل وبيهوده وبازيچه نيست. اين آيندة روشن، رسيدن انسان به رشد وتکامل است وعالم هستى، به منزله ميدان بزرگى است که انسان بايد در آن مسابقه بدهد وتحت آزمايش وامتحان قرار گيرد؛ چنان که در قرآن آمده است: (وخَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ والْأَرْضَ بِالْحَقِّ ولِتُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ). (جاثيه، آيه ۲۲)
بر اين اساس ميان انسان وساير موجودات جهان، يک تفاوت اساسى وجود دارد وآن اينکه موجودات ديگر بدون اراده واختيار وبه تعبير قرآن (طَوْعاً وكَرْهاً) (آل عمران، آيه ۸۳؛ رعد، آيه ۱۵)؛ اين هدف را دنبال مى کنند؛ ولى انسان از روى آزادى واختيار به اين هدف خواهد رسيد وبا جهان آفرينش هماهنگ خواهد بود.در توضيح اين مطلب گفتنى است: انسان به خاطر داشتن آزادى واختيار از يك سو وداشتن علم وآگاهى از سوى ديگر، يکى از دو راه را بايد انتخاب کند: يا بايد خودش را با نواميس خلقت ونظام آفرينش وروح هستى هماهنگ سازد ويا اينكه سرباز زند ودر برابر خدا قد علم کند وراه شيطان را برود وآينده تيره وتارى براى خود رقم بزند.
آنچه که قرآن بر آن تأکيد مى ورزد، اين است که انسان راه اول را برگزيند وخود را با هدف آفرينش منطبق سازد؛ يعنى آينده خود را هدف مند کند واين هدف مندى نيز در راستاى هدف خلقت باشد. از نظر قرآن هدف از آفرينش انسان، عبادت خداست (در معناى وسيع آن) وانبيا همه براى بيان همين معنا آمده اند تا انسان با وصول به اين هدف، با جهان هستى هماهنگ باشد. (ر.ک: يعقوب جعفرى، ۱۳۶۶، ص۶۵و ۶۶).
آينده پژوهى با توجه به اين نكته مهم، مى تواند سمت وسوى رويدادها وحوادث را شناسايى كرده وهمواره در تحليل هاى خود، اين غايت مندى وهدف اساسى را مورد توجه قرار دهد.
البته رويکردهاى ديگرى را نيز مى توان درباره آينده شناسى قرآن ارايه کرد که از مجال اين نوشتار خارج است وبايد پژوهش هاى دقيق وجدى ترى در اين زمينه صورت گيرد. با توجه به اين رويكردها، مشخص مى شود كه مؤلفه هاى زيادى براى آينده پژوهى در قرآن وجود دارد وبه غير از غير (كه در حيطه علم الهى است)، انسان مى تواند از منظر هاى مختلف وارد اين حوزه شود.
آينده آرمانى قرآن (جامعه موعود قرآن)
يکى از مأموريت هاى آينده پژوهى اين است که به مردم کمک کند تصويرهاى خويش را از آينده بسازند. ايجاد تصويرهاى مثبت از آينده (آينده هاى مطلوب ومرجح) واقدام به طرح ريزى وتصميم گيرى براساس آن تصويرهاى مثبت، امرى بايسته وتأثير گذار در پيشرفت وتعالى جامعه است. در واقع ترسيم الگوى آرمانى جامعه از منظر باورها وارزش هاى بنيادين آن جامعه، مى تواند نقش اساسى در توجه جدى افراد به آينده داشته ومنجر به تحرک وپويايى آن شود . اين امر با ترسيم چشم انداز براى يک جامعه ميسور است. چشم انداز عبارت است از: تصوير مطلوب وقابل دستيابى جامعه در يک افق زمانى معين بلند مدت که متناسب با مبانى ارزشى وآرمانهاى نظام ومردم تعيين مى گردد. چشم انداز تصويرى واضح ومطلوب از آينده است که همگان براى تحقق آن بايد بکوشند ونيروها وتوانايى هاى خود را در آن جهت قرار دهند.
در واقع آينده پژوهى، در برگيرنده مجموعه تلاش هايى براى ارائه تصاوير وبديل هايى از آينده است كه عمدتا با استفاده از تحليل منابع، الگوها وعلل تغيير صورت مى پذيرد وتصوير مطلوب تر وكامل تر از آينده به دست مى دهد. اين علم سعى دارد با نگاه به آينده هاى بلندمدت، ضمن شناسايى روندها ورويدادها، چگونگى به تصوير كشيدن آينده مطلوب را نيز بيان كند. از اين جهت (آينده پژوهى) تلاشى است براى يافتن تصويرى از آينده وسپس ارائه توجيهى براى آن تصوير. از ديدگاه آينده پژوهان براى رسيدن به اين امر بايد به يک سرى مفروضات توجه کرد.
مفروضات كليدى در آينده پژوهى عبارت است:
۱. زمان، پيوسته، خطى، يك سويه وبازگشت ناپذير است. رويدادها در زمانى پيش يا پس از رويداد هاى ديگر به وقوع مى پيوندند وپيوستار زمان، گذشته، حال وآينده را تعريف مى كند.
۲. چنين نيست كه هر چه در آينده وجود خواهد داشت، در گذشته يا حال نيز وجود داشته است. بنابراين چه بسا آينده، بستر پديده هايى فيزيكى، زيستى يا اجتماعى باشد كه پيش تر، هرگز وجود نداشته اند.
۳. اقدام بشرى، نيازمند آينده انديشى است چراكه پيامدهاى هر اقدام، همواره در بستر آينده آرميده اند؛ اما تودة مردم وحتى تصميم گيران تراز اول، چندان خوب، دربارة آينده نمى انديشند واين در حالى است كه مى توان قدرت وسودمندى تفكر دربارة آينده را بهبود بخشيد.
۴. براى پيشبرد اهداف وبرنامه هاى بشر در جهان، چه در چارچوب هاى فردى وچه در قالب هاى گروهى، سودمندترينِ دانش ها، دانش آينده است. انسان ها همراه با زمان، پيوسته به سوى آينده در حركت هستند. آن ها براى برنامه ريزى، بررسى گزينه هاى بديل، گزينش اهداف وتصميم گيرى دربارة نحوة اقدام، به شناخت آينده وآگاهى از چگونگى تأثير علت هاى امروز بر معلول هاى فردا، نياز دارند.
۵. هيچ شاهدى دربارة آينده وجود ندارد ونمى توان آن را به عينه ديد. بنابراين هيچ حقيقتى دربارة آينده وجود ندارد (مگر آنچه که از راه غيب ووحى به دست انسان مى رسد). اما مى توان براى شناخت آينده، نوعى دانش مبتنى بر حدس وگمان استخراج كرد.
۶. آينده از پيش تعيين شده نيست وكمابيش امكان تغيير آن وجود دارد. از آنجا كه آينده، هنوز روى نداده است، براى بشر ـ به عنوان موجودى صاحب شناخت ـ غيرقطعى به شمار مى آيد. براى انسان زنده اى كه در راستاى پيشبرد اهداف خود در جهان تلاش مى كند، آينده نماد اختيار، قدرت واميد است؛ آينده، زمانى است كه چه بسا رؤياهاى بشر را به واقعيت تبديل نمايد.
۷. اقدام هاى فردى وگروهى ما، كمابيش پيامدهاى آتى را تحت تأثير قرار مى دهند. ارادة بشر، دست كم به بخشى از آينده شكل مى دهد؛ خواه اين تأثير از طريق كنترل بشر اعمال شود، خواه با انطباق ناشى از پيش بينى.
۸. با توجه به وابستگى متقابل پديده ها در جهان، هم براى سازمان دهى دانش معطوف به تصميم گيرى وهم براى اقدام اجتماعى، به ديدگاهى كل گرايانه وفرارشته اى نياز داريم.
۹. برخى آينده ها بهتر از برخى ديگر هستند. ارزش ها وآن دسته از فرآيندهاى ارزشيابى كه سنگ بناى قضاوت هاى ما دربارة آينده هاى مرجّح ومفاهيم جامعة خوب هستند، در جلد دوم كتاب مورد بحث وبررسى قرار خواهند گرفت. آينده پژوهان تأكيد مى كنند كه انسان ها مى توانند نقشه هاى بديلى براى آينده هاى پرشمار ممكن بسازند وحتى اين كار را نيز انجام مى دهند ـ والبته بايد چنين كنند ـ اما نبايد فراموش كرد كه به گفتة جل (۲۵۵:۱۹۹۲)، در حقيقت، تنها “يك آينده وجود خواهد داشت، پس بهتر است اطمينان يابيم كه اين آينده، همان آيندة دلخواه ماست.” (وندل بل، ۱۹۹۷)
اين مفروضات کليدى آينده پژوهى نياز به يک بازنگرى جدى از منظر دينى وقرآنى دارد؛ زيرا مهم ترين رکن آينده پژوهى قرآنى باور به يک آينده قطعى، حتمى، روشن وواقعى است. بر اين اساس بايد بر مفروضات آينده پژوهى توحيدى بودن تغيير وتحولات جهان وقدرت قاهر الهى را بيفزاييم ودر ضمن آنکه به اختيار واراده انسان نيز توجه ويژه اى شده - واز اين جهت خود مشوق انسان ها براى حرکت وآينده سازى است - برنامه اى کامل وجامع نيز براى آينده انسان در نظر گرفته شده است. اين جامعه موعود بايد چراغ راه وکانون محورى فعاليتها وبرنامه ريزى هاى انسان باشد وبر همه شوون زندگى واثر بگذارد. پس بايد به کمک آينده پژوهى اعلام کنيم که: تنها “يك آينده وجود خواهد داشت، پس بهتر است اطمينان يابيم كه اين آينده، همان آيندة دلخواه ماست.” واين همان جامعه آرمانى قرآن وآينده موعود الهى است که در مهدويت تجلى يافته است.
چشم انداز آينده در قرآن
ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهى خوشبينانه بوده وپايان دنى، پايانى روشن وسعادت آميز دانسته شده است. سرانجام سعادتمند جهان، همان تحقّق کامل غرض آفرينش انسان ها است که چيزى جز عبادت خداوند نخواهد بود. قرآن درباره سرنوشت جامعه ها به روشنى سخن گفته است. از نظر قرآن مشيّت الهى براين تعلق گرفته كه درآينده، فقط صالحان وارثان زمين خواهند بود وحكومت جهان واداره امور آن را به دست خواهند گرفت وحق وحقيقت در موضع خود استوار بوده وباطل برچيده خواهد شد. همه جهانيان زير لواى حكومت صالحان قرار گرفته وحكومت واحدى بر جهان مستولى خواهد شد. آينده در قرآن کريم مبتنى بر وعده تحقق يک جامعه کامل ومطلوب، تشکيل حکومت واحد جهانى اسلام، بسط دين اسلام، غلبه آن بر همه اديان، زمامدارى صلحا وارباب لياقت وپيروزى حزب الله است. در اين زمينه، آيات بسيارى در قرآن کريم وارد شده است. در کتاب (المحجه فى ما نزل فى القائم الحجه) تأليف محدث ومفسر خبير سيد هاشم بحرانى است، ۱۲۰ آيه به استناد احاديث وارده، بر جامعه آرمانى مهدوى (ع) تطبيق شده است.
در نويدهاى قرآن کريم، چند رکن اساسى براى جامعه موعود بيان شده است:
۱. حکومت بزرگ وکامل جهانى براساس خداپرستى، به رهبرى موعود قرآنى، شکل گرفته واداره آن به دست مردم صالح وبا ايمان خواهد بود.
۲. برنامه جامع وفراگير دينى وحاکميت مطلق الهى در سرتاسر جهان، بدون کم وکاست، محقق وهمه احکام اسلام اجرا خواهد شد.
۳. نا امنى، تشويش، سختى ها وهراس مردم از بين رفته وآرامش وامنيت کامل در سراسر گيتى برقرار خواهد گرديد.
۴. همگان خداى يکتا را پرستش خواهند کرد وهرگونه شرک وبت پرستى ريشه کن خواهد شد. (ظهور حضرت مهدى (ع) از ديدگاه اسلام، مذاهب وملل جهان، هاشمى شهيدى، ص ۱۹۷)
در اين رابطه تنها به بيان چند آيه بسنده مى شود.قرآن مجيد مي‏فرمايد: (ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادى الصالحون). (سوره‏ انبياء آيه‏ ۱۰۵) پس اسلام ادامه اديان پيشين آسمانى است که جملگى به بشريت، آينده‏ سعادت مندانه را نويد مي‏دهند تا فرمانروايى زمين وجهان از آن طلايه داران با ايمان ونيکوکار گردد وزمانى که اين فرمانراوايى به دست افراد با ايمان ونيکوکار بيفتد، فرصتى براى سعادت وشادکامى بشر، دست خواهد داد.
در آيه ديگر مى فرمايد: (هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون) (سوره‏ توبه آيه‏ ۳۳). اين آيه سه بار در قرآن کريم تکرار شده است تا وعده‏ پروردگار را در مورد گسترش دين اسلام در پهنه‏ى گيتى وپيدايش حقيقى وبکار بردن آنرا در پى ناکامى همه‏ مکاتب واديان ديگر به ثبوت برساند. قرآن در جاى ديگر مى فرمايد: (ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين). (سوره‏ قصص آيه‏۵)
پروردگار، گروه‏هاى ستمديده ومستضعف ورنجديده‏ى زمين که بهترين نمونه‏هاى آنان ائمه برحق واهل بيت محمد (ص) هستند، منت خواهد گذاشت تا عملا رهبرى جهان را به عهده گيرند ودر پناه حکومت عدل وايمان وارثانزمين شوند. اينها همه به راستى نشانه‏هاى روشنى است که تاکيد بر اين دارند که حق سرانجام پيروز شده وپيروان حق زمام جهان را بدست گرفته وآن را بساحل امن وامان رهنمون خواهند شد.
قران همچنين مى فرمايد: (وعد الله الذين آمنو منکم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض... يعبدوننى لا يشرکون بى شيئا) (نور، آيه ۵۵)
خداوند بر اساس اين آيه به مؤمنان صالح وعده داده که آنها را خليفه روى زمين خواهد کرد وحکومت تمام جهان را در اختيار آنها خواهد نهاد.، دين اسلام را به طور ريشه دار واساسى بر روى زمين پياده خواهد کرد. همه اسباب خوف وناامنى براى مؤمنان وصالحان از بين خواهد رفت، امنيت وآسايش کامل براى آنها محقق خواهد شد واز همه مهم تر در سراسر زمين تنها خداوند مورد پرستش واقع مى شود وهرگونه شرکى به کلى از صفحه روزگار محو خواهد شد.
شهيد مطهرى درباره جمله آخر اين آيه (مرا عبادت کنند وچيزى را شريک من قرار ندهند) مى فرمايد: (جمله آخر اين آيه که ناظر به اين است که آنگاه که حکومت حق وخلافت الهى برقرار مى شود، اهل ايمان از قيد اطاعت هر جبارى آزاد مى شوند.... از اين آيه معلوم مى شود که از نظر قرآن هر اطاعت امرى، عبادت است. اگر براى خدا باشد طاعت خداست واگر براى غير خدا باشد شرک به خداست. اين جمله عجيب است که فرمانبرداريهاى اجبارى که از نظر اخلاقى به هيچ وجه عبادت شمرده نمى شود از نظر اجتماعى عبادت شمرده مى شود). (مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۱۲۶)
خلاصه آنکه در زمينه آينده جهان وظهور وقيام منجى موعود وجامعه آرمانى مهدوى، مى‏توان توصيفات واشارات زير را از قرآن به دست آورد:
۱. غلبه نهايى حقّ بر باطل وشكست جبهه كفر وفساد ونفاق (ر.ك: اسراء (۱۷)، آيه ۸۱)؛
۲. جانشينى وخلافت مستضعفان بر روى زمين وحاكميت صالحان ونيكان (قصص (۲۸)، آيه ۵، انبياء (۲۱)، آيه ۱۰۵)؛
۳.گسترش وفراگيرى دين حقّ در برهه‏اى خاص از زمان (توبه (۹)، آيه ۲۳)؛
۴. از آن روز موعود، تحت عناوين ايام اللّه (ر.ك: جاثيه (۴۵)، آيه ۱۴، ابراهيم (۱۴)، آيه ۵)، وقت معلوم (ر.ك: حجر (۱۵)، آيات ۳۶-۳۸)، روز نصرت وپيروزى (عنكبوت (۲۹)، آيه ۱۰) وطلوع فجر وسلامتى (قدر (۹۷)، آيه ۵۰) و... ياد شده است؛
۵. خداوند، (با مهدى موعود)، نور خود را كامل مى ‏كند (صف (۶۱)، آيه ۸)؛
۶. در آن عصر، زمين بعد از مرگش، زنده مى‏ شود (حديد (۵۷)، آيه ۱۷)؛
۷. ومنصور از جانب خدا وانتقام گيرنده از دشمنان است (شورى (۴۲)، آيه ۴۱)؛
۸. زمين، به نور پروردگار، روشن خواهد شد (زمر (۳۹)، آيه ۶۹)؛
.۹. در روز پيروزى، ايمان آوردن كافران، سودى به حالشان نخواهد داشت (سجده (۳۲)، آيه ۲۹)؛
۱۰. هر چه در روى زمين است، تسليم ومطاع وخواهند شد (آل عمران (۳)، آيه ۸)؛
۱۱. حضرت مهدى (يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ) است (نور (۲۴)، آيه ۳۵)
اين نوع تبيين روشن وکامل از آينده، مى تواند تاثير بسزايى در شکل گيرى يک آينده پژوهى کامل ومتعالى داشته باشد وانقلاب وتحول بزرگى در جوامع جهانى به وجود آورد.
نتيجه گيرى
آينده پژوهى قرآنى، مبتنى بر يك سرى مؤلفه ها ورويكردهايى است كه در اين مقاله به شمارى از آنها اشاره شد؛ ولى مهم ترين رويكرد قرآنى، خلق چشم انداز جامع ومطلوب از آينده است.
ظهور منجى موعود، از آموزه هاى مشترک وفراگير اديان آسمانى است که به عنوان جامعه آرمانى قرآن والگوى يک جامعه مطلوب وکامل مطرح است . شکل گيرى جامعه موعود مهدوى، تحقق بخش آرمان ديرپاى بشرى براى زندگى در يک مدينه فاضله است. اين مدينه فاضله در زمين به دست حق پرستان وبه رهبرى مصلح موعود وبا يارى امدادهاى الهى به وجود آمده واو اداره ى آن را در دست خواهد گرفت. اين جامعه پايان حرکت تاريخ وآغاز حياتى متکامل وبدون کاستى ونقص است. شيعه - با توجه به منابع قرآنى وروايى - به روشنى وصراحت درباره اين جامعه موعود وآرمانى، بحث نموده وتصويرى جامع وکامل از (مدينه فاضله مهدوى) ارائه کرده است. در جامعه اسلامى ما اين آرمان شهر از طريق آيات وروايات در قالب (جامعه مهدوى) صورت بندى شده ودانشمندان ومتفکران بايد با تدبر وتحقيق در آيات وروايات وساير منابع معتبر دينى، نسبت به شناخت وتبيين آن به زبان روز اقدام نمايند.
باور ژرف وريشه دار به مهدويت وجامعه اسلامى بدين معناست که آينده بلندمدت جامعه وبلکه جوامع بشرى بسيار روشن است، وهمه مى دانند که صبح بشريت، با طلوع خورشيد عدالت رنگ وبوى ديگرى خواهد گرفت. اين باور ژرف واميد آفرين سمت وسوى سياست گذارى ها وطرح هاى سياسى، اجتماعى وفرهنگى را مشخص مى کند وبه زندگى انسان ها جهت مى دهد. همچنين درياى معارف واطلاعات درباره آينده وتغيير وتحولات آن است که مى تواند منبع مطمئنى براى کشف وشناخت آينده باشد.
مسئله مهم اين است که انديشه مهدويت تا چه ميزان مى تواند در تنظيم زندگى امروز جوامع به کار آيد؟ با توجه به چشم اندازقدسى آينده -که بر اساس اصول وآموزه هاى قرآنى - ترسيم مى شود، ويژگى هاى کلان زندگى آينده بشرى بر اساس آموزه مهدويت وظهور منجى موعود چگونه بايد باشد؟
با توجه به گسترش مباحث آينده پژوهى در کشور، با چه سازوکارى مى توان نگرش دينى وآرمان غايى دينى (دولت کريمه) را با آينده پژوهى تلفيق کرد؟ آيا از طريق مباحث آينده پژوهى مى توان به آرمان مهدويت نزديک شد؟ وآيا اساسا آينده پژوهى ظرفيت بحث هاى مرتبط با مهدويت را دارد؟ آيا مى توان بحث آينده پژوهى را در وهله اول با دين ودر وهله دوم با حوزه مطالعات مهدويت پيوند بزنيم؟ آيا مى توان از آينده پژوهى بومى سخن به ميان آورد؟ ودر نهايت اينکه آيا مى توان براى آن پژوهشکده وگروه پژوهشى تعريف وترسيم کرد؟
آينده پژوهى تلاشى است براى يافتن تصويرى از آينده وسپس ارائه توجيهى براى آن تصوير ويکى از مأموريت هاى آن اين است که به مردم کمک کند تصويرهاى خويش را از آينده بسازند وآموزه مهدويت در اين راستا کامل ترين برنامه وبهترين الگوى قرآنى توسعه وپيشرفت جوامع است.
خلاصه آنکه آينده پژوهى به عنوان ابزار ترويج مهدويت در سطح جهان است که مى توان نشانگر جامعه مطلوب قرآنى به نحو احسن باشد. ارتباط آرمانشهر با آينده پژوهى ونقش وجايگاه دين در آن روشن وبديهى است ومهدويت نيز همان آرمان شهر قرآنى است. در صورتى که نگرش ما به آينده اراده گرا يانه باشد، بايد بدانيم که اراده گرايى مستلزم برنامه ريزى وتلاش براى تغيير است وجامعه منتظر، جامعه اى است که با اراده خود آينده را مى سازد وتغيير مى دهدو اين خواسته قرآن از همه پيروان خود است.آينده پژوهى به مثابه ابزارى براى کاربردى کردن مهدويت براى بشر امروز است؛ يعنى الگوى آرمانى قرآن به کمک آينده پژوهى مى تواند براى جامعه انسانى عينى تر وشفاف تر شده وراه هاى تحقق آن تبيين گردد. در واقع مهدويت زبان آينده قرآن است که به کمک آينده پژوهى، بايد به دنيا معرفى شود. مهدويت در برنامه ريزى آينده مى تواند به عنوان يک ستاره راهنما در بالا قرار بگيرد وهمواره در هر مقطعى، تصوير مطلوب قرآن از آينده را با توجه به وضعيت کنونى خلق نمايد واين يعنى کاربردى کردن مهدويت، وخارج کردن مهدويت از يک موضوع صرفا منفعل ذهنى. گسترش اديان، به وي‍ژه دين اسلام به علت چشم اندازى بودن آن است، كه اين چشم انداز خاصيت توسعه يابندگى، پيش روندگى، الهام بخشى دارد. واز همين جاست كه آينده پژوهان معتقدند دين يعنى چشم انداز، ودين از جنس آينده پژوهى است. مهدويت به مثابه عاملى (چشم انداز آفرين) مى تواند از مرز باورهاى فردى فراتر رفته ودر بطن ومتن برنامه ريزيهاى بلندمدت اجتماعى بنشيند. مهدويت به عنوان مقصد، يك امر قطعى است، اما راه رسيدن به آن مقصد مشخص نيست واحتياج به پژوهش دارد، واز آنجا كه مهدويت بيشترين ارتباط را با مطالعات آينده دارد، آينده پژوهى به مثابه ابزار مى تواند اين راه را به ما نشان دهد. استفاده از ادبيات آينده پژوهى براى ايجاد باور پذيرى بيشتر در بين نسل جوان امرى ضرورى وبايسته است. مهدويت مى تواند يك روايت فرهنگى براى ما باشد، واز آنجا كه عصر ما، عصر جدال فرهنگ هاست، ما بايد مجهز به ابزارهاى اين عصر باشيم. اين روايت مى تواند ما را به سوى آينده پژوهى بومى، رهنمون سازد. يكى از كاركردها ووظايف مسلم آينده پژوهى در هر جامعه(ودر سطح بالاتر در هر تمدن) ترسيم الگوى آرمانى جامعه از منظر باورها وارزش هاى بنيادين آن جامعه يا تمدن است، آن چه كه از گذشته به مدينه فاضله يا آرمان شهر موسوم بوده است. طراحى اين مدينه فاضله بر عهده (آينده پژوهى تصويرپرداز) است. به نظر برخى از پژوهشگران جامعه اى چون ايران اسلامى، كه تحت يك نظام دينى هدايت مى شود، لاجرم بايد به يك نظام (آينده پژوهى دينى) مجهز باشد که از قرآن نشات گرفته وداراى برنامه اى روشن وجامع باشد. از آنجا كه مهدويت هدف غايى مشخصى بر پايه (تكليف) دارد، مى توان آينده پژوهى مرتبط با مهدويت را آينده پژوهى ماموريت گرا ناميد، يا به عبارتى ديگر، آينده پژوهى تكليفى. (در مقابل آينده پژوهى تدبيرى). هيچ نوع آينده پژوهى وهيچ نوع نظام آينده پژوهى دينى را نمى توان در جامعه متصور شد، مگر آنكه باور به مهدويت وپيامدهاى مبارك آن در هسته ى مركزى آن قرار داشته باشد. واين باور به آينده ى روشن توسط انبياء واولياء الهى به وضوح ترسيم گرديده است. بنابراين آينده نگرى وباور به آينده ى بهتر در جامعه ى ما، كاملا نهادينه شده است.
خلاصه آنکه امروزه آينده پژوهى، جايگاه واهميت ويژه اى پيدا کرده وبسيارى از مؤسسات، نهادها، شرکت‌ ها، سازمان ها وکشورها سهم به سزايى براى آن قائل شده اند ضرورت توجه به آينده پژوهى ولزوم تمايز بخشى آينده پژوهى دينى از آينده پژوهى سکولار، ما را ترغيب مى کند که از منظر خاص (بخصوص از منظر قرآن کريم)، به اين دانش بپردازيم ودر صدد شکل دهى به يک آينده پژوهى مستقل دينى (بر اساس الگوى مهدويت) بر آييم.

منابع

۱. قرآن کريم
۲. کارگر، رحيم، آينده جهان، تهران، بنياد فرهنگى حضرت مهدى، ۱۳۸۵.
۳. سهيل عنايت الله، پرسش از آينده، ترجمه مسعود منزوى، تهران، مرکز آينده پژوهى علوم وفن آورى دفاعى، ۱۳۸۸.
۴. اسلاتر، ريچارد، نو انديشى براى هزاره نوين، ترجمه عقيل ملکى فر وهمکاران، تهران: مرکز آينده پژوهى علوم فناورى دفاعى، ۱۳۸۴.
۵. Bell, Wendell, Foundation of Future Studies, vol. ii, NewBrunswick, Transactions Publishers, ۱۹۹۷.
۶. عيوضى، محمد رحيم، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامى، سال۶، شماره ۱۸، ۱۳۸۸.
۷. طباطبايى، محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن (تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۸۶).
۸. صدوق، من لا يحضره الفقيه،قم، جامعه مدرسين ۱۴۱۳ هـ۴ جلد.
۹. جعفر سبحانى، تفسير منشور جاويد، قم، دارالقرآن الكريم، ۱۴۱۰هـ.
۱۰. مصباح يزدى، جامعه وتاريخ از ديدگاه قرآن - تهران، نشر بين الملل سازمان تبليغات، ۱۳۷۹.
۱۱. جعفرى، يعقوب، بينش تاريخى قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۶.
۱۲. شهيد صدر، سنت هاى اجتماعى وفلسفه تاريخ در مکتب قرآن، ترجمه حسين منوچهرى، ۱۳۸۳.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم